بسم الله الرحمن الرحيم
پيروزي نهايي حق بر باطل فقط با ظهور يار

نگاه قرآن به روابط جنسی

عباس خراسانی (مدرس دانشگاه علامه طباطبائی)

غریزه جنسی یکی از غرایزی است که خدای متعال در انسان قرار داده است. این غریزه، عطیهای الهی و امری طبیعی و فطری است. قرآن کریم گرایش زن و مرد به یکدیگر را اقتضای ساختار آدمی و نخستین کالای زیبا و آراسته دنیوی شمرده است؛ «برای مردمان، علاقه به خواستنیهای گوناگون مثل علاقه به زنان و... آراسته شده است.» (سوره آلعمران، آیه ۱۴)
در این آیه، واژه شهوت به کار رفته است و چون این واژه بهمعنای خواسته شدید است، میتوان گفت، علاقه به زن و فرزند شدید است.
شهید مطهری درباره غریزه جنسی میگوید: «بههرحال از نظر اسلام علاقه جنسى نهتنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد، بلكه جزو خوىوخلق انبیاست. رسول اكرم و ائمه اطهارعلیهمالسلام طبق آثار و روایات فراوان كه رسیده است، محبت و علاقه خود را به زن در كمال صراحت اظهار مى‏كرده‏اند و برعكس، روش كسانى را كه میل به رهبانیت پیدا مى‏كردند، سخت تقبیح مى‏نمودند.» 
از آنجا که خداوند متعال، غرایز را برای تأمین هدفهایی در راستای رشد فردی و اجتماعی انسان در وجودش نهاده است، برای ارضای هرکدام نیز رهنمودهایی کرده است. طغیان هریک از این غریزهها یا افراط و تفریط در ارضای آنها، نهتنها مانع دستیابی به اهداف خلقت میشود، بلکه موجب عذاب الهی در دنیا و آخرت خواهد شد.
خدا در قرآن کریم میفرماید: «و زنا نمى‏كنند و هركس چنین كند، مجازات سختى خواهد دید، عذابش در قیامت دوچندان میشود و تا ابد با خوارى در آن میماند.» (سوره فرقان، آیههای 68 و 69)
همچنین کسانی که از غیر راه شرعی، ارضای غریزه جنسی میکنند، متجاوز نامیده میشوند؛ «و آنها كه دامان خود را (از آلوده‏ شدن به بى‏عفتى) حفظ مى‏كنند، تنها آمیزش جنسى با همسران و كنیزانشان دارند، در بهره‏گیرى از آنها ملامت نمى‏شوند و كسانى كه غیر از این طریق را طلب كنند، تجاوزگرند.» (سوره مؤمنون، آیههای 5 تا 7)
در قرآن، کتاب فطرت و زندگی، آیههایی درباره آثار استفاده درست و صحیح از غریزه جنسی بیان شده است که با دقت و تدبر در آنها و قیاسشان با مکاتب مادی، به کاملتر بودن دستورات اسلام پی میبریم.
 با تدبر در آیات الهی میتوان این نکتهها را پیرامون روابط جنسی یافت:
۱. تمتع و لذت؛
۲. زمان اختصاصی؛
۳. مایه آرامش؛
۴. لباس همسران؛
۵. ثواب اخروی.
 
1. تمتع و لذت
«و زنانى را كه متعه مى‏كنید، واجب است مهر آنها را بپردازید.» (سوره نساء، آیه ۲۴)
در این آیه خدای متعال کلمه «تمتع» را بیان کرده است. این کلمه در کتابهای لغت به معنای «بهرهگیری و انتفاع» است و این بهرهگیری، همان لذت جنسی است. امام صادق درباره این لذت فرمودهاند: «برای مردم در دنیا و آخرت، هیچ لذتی بالاتر از همبستری با زنان نیست.»
سپس فرمودند: «اهل بهشت با چیزی بیشتر از نکاح؛ چه از طعام و شراب، لذت نمیبرند.» 
خدای متعال خلقت زوج (همسر) را از نشانههای خود، و آن را مایه سود و نفع همسران بیان میکند؛ «و از نشانه‏هاى او اینكه همسرانى (زوج) از جنس خودتان به نفع و سود شما آفرید.» (سوره روم، آیه 21)
پیامبر اسلام لذت خود را از دنیا در بهرهگیری از زنان میداند، آنجا که میفرماید: «روشنی چشم من در نماز، و لذت من در دنیا، زنان و گُلهایم حسن و حسین(ع) میباشند.» 
«مارابل مورگان» در کتاب «زن کامل»، لذت جنسی را اینگونه بیان میکند: «از نظر فیزیکی، نقطه اوج رابطه جنسی بزرگترین لذت و عظیمترین آرامش در روی زمین است. بسیاری از پزشکان تحقیق کردهاند که اوج این موقعیت، بدن انسان را دوباره زنده و احیا میکند و سلامتی فیزیکی را بهدنبال دارد. چه زمانی عالیتر از این؟ هر دوی آنها احساس میکنند که خواستهشان ارضا و برآورده شده است.» 
 
2. زمان اختصاصی
قرآن برای بهرهگیری همسران از یکدیگر زمان اختصاصی قائل است که در این وقت خصوصی، هیچیک از افراد خانواده نباید بدون اجازه وارد نشوند؛ حتی کودکان (برای حفظ بهداشت جنسی کودک).
«اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، بردگان شما و کسانی از شما كه به سن بلوغ نرسیده‏اند، باید در سه وقت از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح و هنگام ظهر كه لباسهاى (معمولى) خود را بیرون مى‏آورید و بعد از نماز عشا. این سه وقت خصوصى براى شماست، امّا بعد از این سه وقت، گناهى بر شما و بر آنان نیست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یكدیگر بگردید. اینگونه خداوند آیات را براى شما بیان مى‏كند و خداوند دانا و حكیم است.» (سوره نور، آیه ۵۸)
 در آیه بعدی به اجازه گرفتن فرزندان بالغ در اوقات خصوصی والدین اشاره شده است؛ «و هنگامى كه کودکان شما به سنّ بلوغ رسیدند، باید همانند کسانی كه پیش از آنان اجازه مى‏گرفتند، اجازه بگیرند. اینچنین خداوند آیاتش را براى شما بیان مى‏كند و خدا دانا و حكیم است.» (سوره نور، آیه ۵9)
والدین به این اوقات خصوصی نیاز دارند؛ زیرا وجود این اوقات در افزایش محبت به یکدیگر، کسب آرامش و تحیکم زندگی، بسیار مؤثر است و نبود آن باعث تزلزل و ازهمپاشدگی زندگی زناشوئی میشود.
شاید این سؤال در ذهن نقش ببندد که چرا خدای متعال و حکیم در آیه دوم، اجازه گرفتن فرزند بالغ در این اوقات را تذکر داده است؟ آیا خود والدین به این نکته ساده آگاهی ندارند؟
شاید بتوان در پاسخ گفت، هدف از این تذکر، اهمیت و ارزش داشتن وقت خصوصی والدین است، بهگونهای که حتی سالها پس از ازدواج که فرزند نیز بالغ شده است، باز هم والدین نیازمند به اوقات خصوصی میباشند.
از این آیهها چند نکته بهدست میآید. نخست، تشویق و ترغیب زن و شوهر به داشتن زمانهایی خصوصی در روز تا به آرامش برسند و برای بندگی خدا نیرو کسب کنند؛ دوم اینکه از حضور دیگران؛ چه بزرگ و چه کوچک در زمان خصوصی جلوگیری شود و آنها بدون اجازه وارد نشوند؛ سوم اینکه اعضای خانواده در غیر از این اوقات خصوصی، روابطی گرم، صمیمی و خودمانی داشته و در کنار یکدیگر باشند.
 امام صادق این سه وقت را بهعنوان «غرّه، خلوه» (سهو، خلوت) که دیگران برای ورود در این زمانها باید اجازه بگیرند بیان میکنند و میفرمایند: «کنیزان و کسانی که بالغ نشدهاند، در سه زمان، همانگونه که خدای عزوجل شما را امر کرده است، باید برای ورود اجازه بگیرند. همچنین خادمت که بالغ شده است، اگر در سه وقت از عورات، داخل شود؛ هرچند خانهاش در خانه شما باشد، باید اجازه بگیرد. این سه وقت عبارتند از: بعد از عشا که عتمه (ثلث شب) نامیده میشود، هنگام صبح و در بعدازظهر که لباسهایتان را خارج میکنید. به تحقیق که خدا امر کرده است، این سه وقت را در خلوت و سهو باشید.» 
امر خدا به خلوت کردن در این سه وقت، بیانگر توجه به این نیاز فطری است. بهعبارتدیگر ارضای این نیاز از اعماق درون انسان برخواسته است. شاید برخی که از عمق تعالیم انسانساز اسلام اطلاع کامل ندارند، داشتن این سه وقت خصوصی را با معنویت انسان مغایر بدانند و با نگاه سبک و تحقیرآمیز به آن بنگرند؛ درحالیکه همانگونه که دیدید، در نگاه قرآن و معصومینعلیهمالسلام این اوقات برای جلوگیری از فساد، آماده شدن برای بندگی خدا و انجام وظایف فردی و اجتماعی، از معنویت و جایگاه خاصی برخوردارند و ارضای این غریزه از راه شرعی و درست، ثواب بزرگی دارد که باعث رشد و ارتقای معنوی مؤمن میشود. همچنین خداوند در قرآن، یکی از نعمتهای بهشت را داشتن همسران زیبا میداند.
باید به این نکته بنیادی توجه داشت که اسلام ارضای غرایز از راه غیرمشروع را منع کرده و به راه مشروع، تشویق کرده است و کسانی را که رهبانیت اختیار کردهاند و از نعمتهای الهی بهطور عاقلانه و شرعی بهره نمیبرند، سرزنش کرده است.
 «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، طیّبات را كه خداوند براى شما حلال كرده است، حرام نكنید و از حدّ، تجاوز نکنید؛ زیرا خداوند متجاوزان را دوست ندارد.» (سوره مائده، آیه ۸۷)
«طیّبات را براى آنها حلال مى‏شمرَد و ناپاكیها را تحریم مىكند.» (سوره اعراف، آیه ۵۷)

3. مایه آرامش
قرآن در علت خلقت زوج (همسر) فرموده است: «از نشانههای او این است که همسرانی (جفتهایی) از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش گیرید و بین شما (زن و شوهر) مودّت و رحمت قرار داد. در این، نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند.» (سوره روم، آیه ۲۱)
 در این آیه علت خلقت زوج (همسر) کسب آرامش و جلب مودت و رحمت بیان شده است، ولی در آیه ۱۸۷ سوره اعراف ضمن بیان علت خلقت همسر، این آرامش را در همبستری با زوج (فَلَمَّا تَغَشَّئهَا) عنوان کرده است.
«هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنهَْا زَوْجَهَا لِیَسْكُنَ إِلَیهَْا فَلَمَّا تَغَشَّئهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ؛ او خدایى است كه (همه) شما را از یك فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در كنارش بیاساید. سپس هنگامى كه با او آمیزش كرد، حملى سبك برداشت.»
انسان هنگام کار و زندگی روزمره دچار خستگی روحی و جسمی میشود، به همین خاطر نیازمند تجدید قوا است. همانگونه که غذا، آب و خواب موجب تمدید نیرو میشوند، غریزه جنسی نیز از غرایزی است که خالق برای کسب آرامش در وجود زن و مرد قرار داده است.
امام سجاد در «رساله حقوق» خود، زن را اینگونه معرفی کرده است: «اما حق همسرت این است كه بدانى، بهراستى خداوند او را مایه آرامش و آسایش و همدم و پرستار تو قرار داده و بایسته است كه هریك از شما [زن و شوهر] بهسبب همسرش خداى را سپاس دارد و بداند كه این ارزانى خدا بر اوست.» 
 «باربارا پیز» در کتاب «آنچه زنان و مردان نمیدانند» آثار سازنده روحی و جسمی ارضای کامل جنسی را اینگونه بیان میکند: «دلایلی مستدل وجود دارد که ارتباط جنسی برای سلامتی مفید است. این رابطه میزان تستوسترون را بالا میبرد و بهواسطه آن استخوان و ماهیچهها قوی میشوند و تأمین کلسترول مفید تضمین میگردد. محقق مسائل جنسی، خانم دکتر «بوِرلی وابیل» میگوید: «حین رابطه جنسی، اندورفین که ماده طبیعی ضد درد در بدن است، ترشح میشود و تأثیر خوبی بر سردرد، سرگیجه و آرتروز دارد.»
کمی پیش از اوج لذت جنسی، هورمون DHEA (دی هیدروپنیدرسترون) ترشح میشود که ادراک را تقویت میکند، سیستم ایمنی بدن را قوی میسازد، از ایجاد تومور جلوگیری [کرده] و به استخوانسازی کمک میکند. در این هنگام مقدار زیادی اُکسیتوسین در بدن زن آزاد میشود؛ یعنی هورمونی که نیاز به آرامش و نزدیکی را باعث میشود.
دکتر «هارولد بلومفیلد» در کتابش، «قدرت پنجم»، توضیح میدهد که استروژن تا چه حد به استحکام استخوان و فعالیت بهتر گردش خون کمک میکند. هورمونها از قلب محافظت میکنند و بر طول عمر میافزایند، به همین خاطر ارتباط جنسی بیشتر به معنی طول عمر بیشتر و اضطراب کمتر است.»
 عدم ارضای نیازهای جنسی، عامل دیگری برای اختلاف زن و شوهر است. بیتوجه به نیازهای جنسی یکدیگر که به ناتوانی، بیمیلی یا سردمزاجی فرد مربوط میشود، با لطمه به روابط زن و شوهر، افراد را دچار عصبانیت و دلسردی از همسر و زندگی میکند و رفتهرفته موجب بروز رفتارهای پرخاشگرانه و در نهایت افسردگی میشود.
 
4. لباس همسران
«آمیزش جنسى با همسرانتان در شبِ روزهایى كه روزه مى‏گیرید، حلال است. آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یكدیگرید).» (سوره بقره، آیه ۱۸۷)
در این آیه، خدا ضمن نَسخ حُکم حُرمت همبستری در ماه رمضان، جواز آن را در شبهای این ماه صادر میکند و سپس زیباترین و لطیفترین تشبیه را برای ارتباط زن و شوهر بیان میکند؛ «هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ»؛ اینکه زن و مرد لباس یکدیگرند.
مفسر بزرگ، آیتالله «جوادی آملی» در تفسیر خود، برای این تعبیر زیبای قرآن خواصی به این شرح بیان کردهاند:
 ۱. لباس مانع از آسیب است. ازدواج هرچند اطفای غریزه را به همراه دارد، لیکن صبغه ملکوتی آن صیانت از گناه و حِراست از نگاه آلوده است.
۲. لباس، عیوب انسان را میپوشاند، آبرو را حفظ میکند. زن و شوهر نیز باید عیوب هم را بپوشانند و آبروی اجتماعی یکدیگر را حفظ کنند.
۳. لباس، انسان را از گرما و سرما و... حفظ میکند. زوجین نیز باید در حوادث تلخ و شیرین و گرم و سرد زندگی، موجبات دلگرمی هم را فراهم کنند.
۴. میان لباس و کسی که آن را پوشیده، رابطهای تنگاتنگ و صمیمی است که بیگانه میان آن دو راه ندارد. رابطه زوجین نیز باید چنین باشد تا بیگانهای به درون زندگی آنان راه نیابد که به اسرارشان پی برده، احیاناً فتنهگری کند.
۵. اعضای بدن با لباس در تماس است و لباس از تماس مستقیم آنها با بیرون ممانعت میکند.
۶. لباس مایه آرامش انسان است. زن و شوهر نیز موجب آرامش یکدیگرند. قرآن از شب هم به «لباس» تعبیر کرده است؛ «وَ جَعَلْنَا الَّیْلَ لِبَاسًا» (سوره نبأ، آیه ۱۰) و هم به سکونت و آرامش؛ «هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الَّیْلَ لِتَسْكُنُواْ فِیه» (سوره یونس، آیه ۶۷) این دو تعبیر درباره زوجین نیز آمده است.
۷. لباس آرایه انسان است و به وی زینت میبخشد. زن و شوهر نیز باید زینت یکدیگر باشند. زن و شوهر کنار هم موقعیتی در خانواده و اجتماع پیدا میکنند که در گذشته آن را نداشتهاند، ازاینرو با آنها با احترام بیشتری برخورد میشود. 
 در این آیه پس از بیان رابطه جنسی زن و شوهر، خدای متعال لباس بودن این دو را مطرح میکند. بهعبارتدیگر میتوان از سیاق آیه نتیجه گرفت که از آثار مؤثر و مثبت برقراری روابط جنسی، لباس یکدیگر بودن است و تمام خواص مطرحشده برای لباس، بر اثر ارتباط جنسی درست و صحیح زن و شوهر بر آنها نیز حاکم میشود.
درضمن عدم ارضای جنسی موجب آسیبهای فراوان فردی و اجتماعی میشود. «سالاریفر» در کتاب «خانواده در نگرش اسلام و روانشناسی» از کتاب «آسیبهای اجتماعی ستیزههای خانواده طلاق» در مورد آثار سوء عدم ارضای جنسی در زندگی زناشوئی نقل میکند: «عدم ارضای نیازهای جنسی، عامل دیگری برای اختلاف زن و شوهر است. عدم توجه به نیازهای جنسی یکدیگر که به ناتوانی، بیمیلی یا سردمزاجی فرد مربوط میشود، با لطمه به روابط زن و شوهر، افراد را دچار عصبانیت و دلسردی نسبتبه همسر و زندگی می کند و بهتدریج موجب بروز رفتارهای پرخاشگرانه و در نهایت افسردگی میشود. مشکلترین وضعیت برای افرادی است که همسرشان دچار سردمزاجی، بیمیلی جنسی یا نوعی اختلال جنسی است. این افراد با توجه به ممنوعیتها و شرایط اجتماعی، اقتصادی و خانواده، وابستگی به فرزندان و نگرانی نسبتبه آینده، بهناچار شرایط را با فشار تحمل میکنند. گاه ایرادگیری از هم، نارضایتی از زندگی، قهرهای طولانیمدت، کوبیدن یکدیگر، تهدید به جدایی، ابراز خستگی و تمارض، از عوارض بر آورده نشدن نیازهای جنسی زن و شوهر است.» 
 
5. ثواب اخروی
«زنان شما محل بذرافشانى شما هستند؛ پس هر زمان كه بخواهید، مى‏توانید با آنها آمیزش كنید و اثر نیكى براى خود، از پیش بفرستید و از خدا بپرهیزید و بدانید او را ملاقات خواهید كرد و به مؤمنان بشارت ده.» (سوره بقره، آیه ۲۲۳)
علامه طباطبائی در «تفسیر المیزان»، ذیل آیه «وَ قَدِّمُواْ لِأَنفُسِكمُ» افزون بر فرزند صالح، بر پیش فرستادن عمل صالح تأکید کرده و بیان میکند: «بیانى كه از نظر خواننده گذشت، این احتمال را تأیید مى‏كند كه مراد از تقدیم براى خود از پیش، فرستادن اعمال صالح است براى روز قیامت، همچنان كه در جایى دیگر فرموده: «یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ؛ روزى كه هركسى به تماشاى آنچه از پیش فرستاده مى‏ایستد.» (سوره نبأ، آیه ۴0) و نیز فرموده: «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً؛ و آنچه را از پیش براى خود فرستادید، نزد خدایش مى‏یابید كه اگر خیر بود، خیرتر شده و اجرى عظیم دارد.» (سوره مزمل، آیه ۲۰)
پس جمله «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ؛ از پیش براى خود بفرستید و از خدا بترسید و بدانید كه روزى آنچه را كرده‏اید خواهید دید.» از نظر سیاق نظیر آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ؛ اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، از خدا بترسید و هر فردى نگران عملى باشد كه براى فردا از پیش مى‏فرستد و از خدا بترسید كه خدا به آنچه مى‏كنید، باخبر است.» (سوره حشر، آیه ۱۸) مى‏باشد.» 
در این آیه منظور از فرستادن عمل خیر، نخست، «فرزند صالح» است که با انجام کارهای خیر موجب رشد روحی والدین در زمان حیات و پس از مرگ آنها خواهد شد، ولی افزون بر این با توجه به مطالب علامه طباطبائی، بهخوبی میتوان نتیجه ثواب و اجر اخروی نیز گرفت.
دین اسلام به این روابط با دید مثبت نگاه میکند و حتی به آن رنگ معنوی و عبادی میدهد. اولیای دین در موارد فراوانی از پاداش اخروی برای روابط جنسی سخن میگفتند که تعجب افراد را برمیانگیخت. اولیای دینعلیهمالسلام با معادلسازی پاداش روابط جنسی با برخی تکالیف دینی دشوار مانند جهاد، ریزش گناهان و پاک شدن افراد، بهدنبال ایجاد نگرش مثبت دینی به این رفتار زن و مرد بودند.
این امر باعث میشود که آنان احساس مثبتی به این روابط داشته باشند و نشاط و لذت بیشتری برایشان حاصل شود. تقویت این نگرش، مانع بروز احساس گناه در زن و مرد در اثر روابط جنسی میشود. 
برای نمونه به بیان برخی از این احادیث میپردازیم.
امام صادق فرمودند: «پیامبر وارد خانه امسلمه شد و بوی خوشی را استشمام کرد. فرمود: آیا خانم حولاء آمده است؟ گفتند: او اینجاست و از شوهرش شکایت دارد. پس حولاء بیرون آمد و گفت: پدر و مادرم فدای شما شود، شوهرم از من اعراض میکند و به من توجهی ندارد. پس پیامبر فرمود: برایش بیشتر به خودت برس. گفت: من بهترین عطرها را استفاده میکنم و باز به من توجه ندارد. فرمود: شاید نمیدانند با رو کردن به تو چه ثوابی برایش است. پرسید: با روی نمودن به من چه ثوابی برای اوست؟ پیامبر فرمود: وقتی به تو نزدیک میشود، دو ملک او را احاطه میکنند و او مانند کسی است که در راه خدا شمشیر میزند. پس وقتی نزدیکی میکند، گناهانش میریزد مانند ریزش برگ درختان. پس وقتی غسل میکند، از تمام گناهان پاک میشود.» 
«أَبِیعَبْدِاللَّهِ قَالَ: لَیْسَ شَیْ‏ءٌ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِكَةُ إِلَّا الرِّهَانُ وَ مُلَاعَبَةُ الرَّجُلِ أَهْلَهُ؛
امام صادق فرمود: ملائکه حاضر نمیشوند؛ مگر در مسابقه اسبدوانی و وقتی مرد با همسرش ملاعبه و بازی میکند.»
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: ارْمُوا وَ ارْكَبُوا وَ أَنْ تَرْمُوا أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ تَرْكَبُوا ثُمَّ قَالَ كُلُّ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إِلَّا فِی ثَلَاثٍ فِی تَأْدِیبِهِ الْفَرَسَ وَ رَمْیِهِ عَنِ الْقَوْسِ وَ مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ فَإ ِنَّهُنَّ حَقّ؛
پیامبر اسلام فرمود: تیراندازی و اسبسواری کنید. تیراندازی نزد من از اسبسواری محبوبتر است. سپس فرمود: هر کار لهو مؤمن باطل است مگر در سه کار؛ تأدیب اسب، و رها کردن تیر از کمان، و ملاعبه و بازی با همسرش. پس اینها حق میباشند.» 
 
منابع
1. قرآن
2. «اصول کافی»، ج 5.
3. «وسائل الشیعه»، ج 20.
4. «تحف العقول».
5. پیز، باربارا و پیز، آلن، «آنچه زنان و مردان نمیدانند».
6. جوادی آملی، عبدالله، «تفسیر تسنیم»، ج 9.
7. سالاریفر، «خانواده در نگرش اسلام و روانشناسی».
8. طباطبائی، محمدحسین، «تفسیر المیزان»، ج 2.
9. مطهری، مرتضی، «مجموعه آثار»، ج 19.
10. مورگان، مارابل، «زن کامل».

[ پنج شنبه 17 فروردين 1391 ] [ 19:22 ] [ علی امیری ] [ ]

؛خواستگاری به طور معمولی از سوی مرد یا خانواده او صورت می گیرد.   آیات قرآنی مساله خواستگاری را به مرد نسبت می دهد ولی این بدان معنا نیست که زنی نتواند از مردی خواستگاری کند. البته درباره خواستگاری دختران نمی توان به این قاطعیت سخن گفت. هر مردی می تواند از هر دختری خواستگاری کند.از داستان حضرت شعیب (ع) و موسی (ع) در قرآن استفاده می شود که خواستگاری از طرف خانواده دختر (نه دختر) نیز صورت می پذیرد.

گزینش و انتخاب همسر در همه جوامع بر پایه آداب و رسومی خاص انجام می گیرد. همین آداب و رسوم است که ازدواج را به شکلی قانونی و بیرون از دایره زنا قرار می دهد. زناشویی زمانی معنا و مفهومی سالم و درست می یابد که اشخاص هر فرهنگ و جامعه در محدوده آداب و سنت های فرهنگی خویش چه ساده و چه پیچیده عمل کنند. در روایتی آمده است که شخصی از یاران و اصحاب امام صادق (ع) با وی همراه می شود. در میانه راه شخصی را می بیند و به عللی نسبت زنازادگی به وی می دهد.

 

 

حضرت امام صادق از رفتار همراه خویش شگفت زده می شود و از وی می خواهد دلیل خویش را در نسبت ناروایی که به شخص داده بیان کند. وی می گوید که این شخص بیرون از دایره اهل کتاب و اسلام است بنابراین بر پایه قوانین الهی و آموزه های آن ازدواجی میان پدر و مادرش انجام نشده است، از این روست که می توان او را زنازاده دانست. آن حضرت (ع) توضیح می دهد که هر کسی بر پایه قوانین و آداب و رسومی که در جامعه ایشان رواج دارد ازدواج کند در دایره زناشویی قرار می گیرد و از زنازادگی بیرون می رود.

در اسلام امر ازدواج از اموری است که نسبت به آن سهل گرفته شده است تا هر کس به آسانی و سادگی بتواند ازدواج کرده و خانواده تشکیل دهد. از این روست که بیرون از پیچیدگی هایی است که در برخی از فرهنگ ها و جوامع وجود دارد و مشکلات بسیاری را پیش رو دختران و پسران قرار می دهد به گونه ای که ازدواج به معضلی بزرگ تبدیل می گردد. هنوز در برخی از جوامع ایرانی و شرقی آداب و رسومی وجود دارد که می توان از آن ها به آداب دست و پا گیر یاد کرد.
قرآن برای تسهیل امر ازدواج بسیاری از قوانین و آداب و رسومی را از میان برداشته است که به شکلی مانع در تشکیل خانواده می شود . بازخوانی مساله ازدواج در آیات قرآنی می تواند به بازسازی فرهنگی بینجامد. مهندسی فرهنگی در همه حوزه های اجتماعی از جمله تشکیل خانواده می بایست تنها بر پایه آموزه های قرآنی شکل گیرد تا جامعه نمونه و برتر قرآنی در جهان امروز صورت تحقق یابد. اکنون با توجه به این مهم به بازخوانی آداب و رسوم خواستگاری در آموزه های قرانی پرداخته می شود.

فرهنگ خواستگاری

ازدواج از نظر قرآن و آموزه های آن امر بسیار خوب و پسندیده است که از آن به استحباب و یا استحباب موکد تعبیر می شود. هر چند برخی به اعتبار امر نکاح و ازدواج آن را واجب دانسته اند و مدعی شده اند که آیه سوم سوره نساء حکم به وجوب ازدواج می کند ( نگاه کنید، المبسوط شیخ طوسی ج ۴ ص ۱۹۳ که این قول را به اهل ظاهر نسبت می دهد) ولی چنان که گفته شد بیش تر عالمان اهل شیعه و سنت آن را مستحب دانتسه و ظهور آیات را در وجوب نپذیرفته اند؛ زیرا در آیه ۲۵ سوره نساء از کسانی که توانایی ازدواج با زنان آزاد را ندارند خواسته با کنیزان ازدواج کنند و اگر صبر کنند و با کنیزان ازدواج نکنند بهتر است . این خود نمایان آن است که ازدواج واجب نیست وگرنه معنا ندارد که صبر کنند و با کنیزان ازدواج نکنند. دیگر آن که چندتن از صحابه و یاران پیامبر تا آخر عمر ازدواج نکرده اند و پیامبر ایشان را از این کار باز نداشته است و سوم آن که اگر ازدواج واجب می بود می بایت خداوند در قرآن مسلمانان را میان ازدواج و یا استفاده از ملک یمین مخیر نمی کرد. (نساء ایه ۳)
از سوی حصور و ترک ازدواج نیز مستحب نیست هر چند که حضرت یحیی (ع) بر پایه آیه ۳۹ سوره آل عمران ازدواج نکرده است؛ زیرا ممکن است که ترک عزلت و همسرگزینی در شرایع پیشین مستحب بوده باشد ولی در اسلام استحبابی ندارد و حضرت حرام کردن حلال خداوند را نکوهش کرده است.(مائده آیه ۸۷) و ازدواج را بزرگ ترین نعمت و فایده پس از اسلام ( کافی ج ۵ ص ۳۲۷) سنت رسول خدا و حافظ نصف یا دو سوم دین و خیر دنیا و آخرت و زیاده کننده رزق شمرده و عزوبت و ترک ازدواج را نکوهش نموده است.(همان ) بلکه ازدواج را زمانی که موجب می شود با ترک آن به گناه افتد واجب دانسته است.

این امر با فرهنگ خاصی در اسلام انجام می شود؛ زیرا زندگی با فردی و تشکیل خانواده و تولید نسل از اموری است که نمی توان از کنار آن به سادگی گذشت ولی با این همه برای دسترسی آسان شخص به همسر مطلوب راهکارهای نیز بیان داشته است تا شخص بتواند همسری خوب برگزیند.

از این رو به شخص این اجازه را داده است تا همسر خویش را بنگرد تا با بصیرت کامل همسر خود را برگزیند. البته این نگاه می بایست درمحدوده مجازی انجام شود که بیرون از چارچوب های نباشد. برخی گمان کرده اند که آیه ۵۲ سوره احزاب که سخن از اعجاب و شگفتنی زیبایی دختر و زن به میان می آورد این مساله را مجاز دانسته است که شخص برای ازدواج به فراتر از حالت عادی و مجاز نگاه برود و برای او مجاز باشد که به اندام زن و دختر به نحوی دیگر بنگرد. اینان با توجه به آیه ۲۷ سوره قصص که سخن از هایتن به میان می آورد بر این باورند که آن حضرت (ع) دختران شعیب را دیده است و از این رو شناخت کاملی از دختران داشته است.

باید توجه داشت که اعجاب حسن و ایجاد شگفتی در برابر زنی می تواند به شکل عادی و معمولی نیز اتفاق افتد. به این معنا که نیاز نیست تا زن خود را بی حجاب نماید و یا موها و اندامش را به نمایش گذارد تا محل شگفتی قرار گیرد. به سخن دیگر دیدنی که به طور عادی و معمولی انجام می شود نیز ممکن است شگفتی انگیز باشد. با دیدن چهره و اندام این معنا دست دهد و شناختی که مطلوب است پدید آید. بنابر این لازم نیست که برای نگاه ازدواج به حکمی فراتر از حکم زنان دیگر عدول شود. البته در زمان انتخاب می تواند نگاه متعدد باشد و از نگاه واحد و مباح تجاوز کند. بنابر این زن می بایست خود را به گونه نشان دهد که شناخت اجمالی به دست آید و نیازی نیست تا فراتر از آن عمل کند.
این را می توان مقدمه خواستگاری دانست. به این معنا که نیازی نیست که این عمل هنگام خواستگاری انجام شود؛ زیرا می تواند پیش از خواستگاری به راه هایی این دیدار انجام پذیرد بی آن که دختر از آن آگاه باشد. چنان که در دو آیه پیش گفته هدف از دیدار و دیدن انتخاب همسر نبوده است ولی پس از آن که دیداری انجام شد خواستگاری صورت گرفته است.

خواستگاری مقدمه ازدواج است. به این معنا که شخص می خواهد به طور رسمی علاقه مندی خویش را به وصلت بیان دارد. در این هنگام است که مساله خطبه به میان می آید. قرآن از خواستگاری به خطبه یاد می کند . در حقیقت خواستگاری و خطبه به معنای پیشنهاد تشکیل خانواده مشترک با دختری و یا زنی است که انتخاب شده است. از نظر اسلام خواستگاری و خطبه امری مستحب است.
خواستگاری به طور معمولی از سوی مرد یا خانواده او صورت می گیرد.   آیات قرآنی مساله خواستگاری را به مرد نسبت می دهد ولی این بدان معنا نیست که زنی نتواند از مردی خواستگاری کند. البته درباره خواستگاری دختران نمی توان به این قاطعیت سخن گفت. هر مردی می تواند از هر دختری خواستگاری کند.

در آیات قرآنی به این نکته توجه داده شده است که در عقد زناشویی اصلی ترین مرجع تصمیم گیرنده ، زن و شوهر هستند و این مطلب به رغم محدودیت هایی که برای زنان مطرح بوده است، جالب توجه است.   آیه ۲۳۰ سوره بقره نکاح را به زن نسبت می دهد و تحقق آن را به اراده او می داند : حتی تنکح زوجا غیره ، و در ادامه آیه، حق بازگشت با عقد جدید، پس از طلاق محلل را بر عهده خود زن و شوهر پیشین قرار می دهد. اما درباره خواستگاری از دختران قرآن بیان می داد که این خواستگاری می بایست از سوی مرد به ولی دختر عرضه شود و نمی توان از خود دختر به طور مستقیم خواستگاری کرد؛ زیرا در آیات قرآنی خواستگاری و ازدواج دختران به ولی واگذار شده است؛ این مطلب را می توان از مفهوم مخالف آیآت ۲۳۲ و ۲۳۴   سوره بقره  به دست آورد؛زیرا در این آیه به زنان مطلقه اجازه داده شده است تا با هر خواستگاری که به آنان رجوع می شود ازدواج کنند و دیگر نیازی به موافقت ولی ندارند. از این جا دانسته می شود که غیر زنان مطلقه یعنی دختران نمی توانند خودسرانه وعده ازدواج دهند و با شخصی ازدواج کنند و ازدواج آنان مشروط به اجازه ولی آنان است.
واگذاری حق بخشش مهر به زن و یا اولیای عقد (پدر و جد پدری و وصی و حاکم و مولا) نوعی ولایت برای آنان اثبات می کند که می بایست به آن توجه داشت. تاکید بر اولیای عقد بیانگر آن است که نوعی ولایت از سوی آنان دست کم در باره دختران مطرح است. هر چند که زنان مطلقه   و یا زنان شوهر دار از ولایت خاصی برخوردار می شوند که نیازی به ولایت نخست نیست که از سوی اولیای عقد صورت می گرفت.(بقره آیه ۲۳۷)
اما خواستگاری از زنان چه زنانی که مطلقه هستند و یا زنانی که شوهر مرده و بیوه می باشند حکم خاصی دارد.   از برخی آیات استفاده می شود که خواستگاری از هر زنی تحت هر شرایطی روا نیست. از این رو گفته شده است که آیه ۲۳۵ سوره بقره که می فرماید: لا جناح علیکم فیما عرضتم به من خطبه النساء ؛ قدر مسلم   از این آیه جواز خواستگاری با کنایه و غیر مستقیم  از زنانی است که در عده وفات هستند؛ زیرا آیه پیشین آن درباره زنان شوهر مرده است. البته گروهی بر این باورند که این حکم شامل هر زنی که در عده طلاق بائن باشد نیز می شود.(الحدائق ج ۲۴ ص ۹۱)
اسلام دستور حساب شده ای درباره خواستگاری این گونه زنان داده که همه جوانب در آن مراعات شده است. از طرفی به طور طبیعی زن با فوت شوهر یا جدا شدن از او درباره آینده خویش دغدغه دارد و از سوی باید حریم زوجیت پیشین نیز حفظ شود. بدین سبب از خواستگاری صریح یا ملاقات و وعده پنهانی با آنان نهی شده است : و لکن لا تواعدهن سرا الا ان تقولوا قولا معروفا ؛ در این آیه سخن از قول معروف به میان آمده است که همان خواستگاری با رمز و کنایه است.(تفسیر تبیان ج ۲ ص ۲۶۷)
البته اگر انسان در دل به ازدواج با این گونه زنان تصمیم داشته باشد این تصمیم همانند اظهار یا کنابه جایز است.(بقره آیه ۲۳۵)
خواستگاری صریح یا غیر صریح از زن شوهر دار یا زنی که در عده طلاق رجعی به سر می برد و نیز خواستگاری صریح مرد از زنی که او را سه بار طلاق داده یا در عده وفات به سر می برد جایز نیست؛ زیرا با این کار موجبات فروپاشی خانواده ای تشدید می شود و جامعه از سلامت روانی بیرون رفته و هر کس به خود اجازه می دهد که خانواده ای را از هم بگسلد و نابود سازد.
در فقه اسلامی خواستگاری مرد از زنی که او را ۹ بار طلاق داده حتی با رمز و کنایه ممنوع است ؛ زیرا آن زن بر او برای همیشه حرام است و مرد حق ندارد با وی ازدواج کنند؛ زیرا مرد و زنی که نه بار با تشکیل خانوداه نتوانسته اند با هم به سر برند نمی توانند با هم زیر یک سقف قرار گیرند و خانواده را شکل بخشند.
به هر حال در این آیات به خوبی روشن شد که چه زنانی را می تواند خواستگاری کرد و با چه کسانی نمی توان این عمل را انجام داد و این که خواستگاری می تواند به دو شکل صریح و یا کنایی انجام گیرد و گاه شکل کنایی را لازم و ضروری می شود و شخص نمی تواند به طور صریح از زنی خواستگاری نماید.
چنان که گفته شد خواستگاری معمولا از سوی مرد یا خانوده او انجام می شود و زن به این کار اقدام نمی کند ؛ چنان که در آیه ۲۳۵سوره بقره خواستگاری به مردان نسبت داده شده است. این بدان معناست که پاسخ رد شنیدن زن از مرد به نوعی شکست عاطفی در زندگی زن است که اثر آن هنگام تشکیل خانواده و اداره آن و نیز در تربیت فرزندان ظاهری می شود . در حالی که خواستگاری از سوی مرد و شنیدن پاسخ رد شکست در زندگی به شمار نمی رود. بنابراین اگر در موردی زن و خانواده او با قاطعیت بدانند که از مرد پاسخ رد نخواهد شنید خواستگاری آن ها امری معقول و روا خواهد بود.
از داستان حضرت شعیب (ع) و موسی (ع) در قرآن استفاده می شود که خواستگاری از طرف خانواده دختر (نه دختر) نیز صورت می پذیرد.
برخی از آیه ۱۳ سوره حجرات که ان اکرمکم عندالله اتقیکم را بیان می کند بر این باورند که اگر شخص شایسته ای توان تامین نفقه را دارد و از دختری خواستگاری کرد ، اجابت خواسته او واجب است. نویسنده کتاب کنز العرفان می نویسد که استفاده این مطلب از این آیه مشکل است مگر با کمک روایت پیامبر (ص) که فرمود: دخترانتان همانند میوه هستند که اگر هنگام رسیدن چیده نشوند فاسد می گردد.( کافی ج ۵ ص ۲۳۷) آن حضرت (ص) در جایی دیگر می فرماید: دختران را به ازدواج کسانی در آورید که از نظر ایمانی به آنان اطمینان دارید تا فتنه و فسادی بزرگ در زمین پدید نیاید. غیر از این روایت می توان به آیه ۳۲ سوره نورذ که می فرماید : وانکحوا الایامی منکم بر این مطلب استدلال کرد؛ زیرابا اجابت خواستگاری زمینه ازدواج فراهم می شود .

[ پنج شنبه 17 فروردين 1391 ] [ 19:21 ] [ علی امیری ] [ ]

روش آشنایی و آداب خواستگاری* خواستگاری از نگاه اهل بیت

- اهمیت وساطت در ازدواج

امام حسین علیه السلام فرمودند:«کسی که مجردی را تزویج نماید و امکان ازدواج او را فراهم کند, از کسانی است که خداوند به آنان نظر می کند.

قال امیرالمؤمنین علیه السلام : افضل الشفاعات ان تشفع بین اثنین فی نکاح یجمع الله بینهما.

حضرت امیر فرمودند: از بهترین شفاعتها، شفاعت بین دو نفر در امر ازدواج است تا این که خداوند آنان را مجذوب یکدیگر گرداند[1.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم : آن کس که زمینه ی ازدواج را برای جوان عزبی فراهم کند از کسانی است که خداوند در روز واپسین به او نظر رحمت می کند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر کس در تزویج زن و مرد مؤمن بکوشد, خدا آنها را با یکدیگر جمع کند, به هر گامی  که بر می دارد یا کلمه ای که در این راه می گوید خداوند ثواب یک سال عبادت را به او می بخشد[2.

امام صادق علیه السلام در نامه ای به نجاشی حاکم اهواز نوشتند: هر کس به برادر مؤمن خود زنی دهد که مونس تنها یی و یاور زندگی و مایه ی آسایش وی باشد, خداوند حوری بهشتی نصیب او فرماید , او را با کسانی که دوست می دارد (از  اهل بیت پیامبر (ص) و برادر مومن ) مأنوس گرداند و آنان را نیز با وی انس دهد[3.

حضرت علی علیه السلام فرمودند: بهترین میانجیگری و  وساطت در امر ازدواج است[4].

امام صادق علیه السلام فرمودند : من زوج اعزبأ کان ممن ینظر الله الیه یوم القیامه .

امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس عزبی را زن دهد , خداوند در روز قیامت به او به دیده ی  لطف بنگرد[5]. 

قال موسی بن جعفر علیه السلام : ثلاثه یستظلون بظل  عرش الله یوم القیامه یوم لا ظل الا ظله رجل زوج اخا المسلم او اخدمه ام کتم له سرا»

امام کاظم علیه السلام فرمودند: سه کس در روز قیامت، روزی که سایه و پناهی جز سایه ی خداوند نیست, در سایه و پناه خدا هستند از جمله کسی که برادر مسلمانش را زن دهد, کسی که به برادر مسلمانش خدمت کند, کسی که سر برادر مسلمانش را بپوشاند[6]. 

قال الامام الصادق علیه السلام : اربعه ینظر الله الیهم یوم القیامه: من اقال  نادما اوغاث لهفاناو اعتق نسمه او زوج عزبا.

امام صادق علیه السلام فرمود: چهار کس در قیامت مورد نظر پروردگارند:

1-      آن که چون طرف معامله پشیمان شود, معامله را برگرداند .

2-      کسی که غم از دلی بر گیرد .

3-      کسی که برده ای را آزاد کند.

4-      کسی که بی همسران  را به ازدواج درآورد[7.

 

-  دقت در انتخاب

امام صادق علیه السلام فرمودند: انظر این تضع نفسک و من تشرکه فی مالک و تطلعه علی دینک و سترک

ببین جان خودت را پیش چه کسی قرار می دهی و ببین چه کسی را در مالت شریک می کنی و ببین چه کسی را به دین و اسرار خود و امانت زندگی خود مطلع می کنی.

پیامبر اسلام (ص) فرمود: زن گردنبدی است , بنابراین دقت کن که چه چیزی را می خواهی به گردن خود بیندازی مواظب باش گریبانگیر کسی نشوی که سبب بدبختی و ذلت تو را فراهم آورد[8 .

پیامبر (ص): هر یک ازشما دقت کنید که دختر معصوم و نورچشمی خود را در اختیار چه کسی قرار می دهد و این دختر به بردگی چه شخصی در می آید[9؟!

در انتخاب همسر باید دقت کرد زیرا همسر امروز مادر فردای فرزندان تو است .

پیامبر (ص) فرمودند:«برای محل پرورش فرزند خود زنی را پیدا کنید که شایسته ی آن باشد[10».

 

- عشق های دروغین و زودگذر

امام علی علیه السلام: هر که به چیزی عاشق شود چشم بصیرت او کور گشته و قلبش بیمار می شود, پس او با دیدگانی که دقیق نمی بیند, می نگرد و با گوشهایی که خوب نمی شنود, می شنود, همانا شهوت عقل او را می سوزاند و دنیا قلبش را می میراند... (نهج البلاغه ص 159)

امام علی علیه السلام: هر که به چیزی عشق ناروا ورزد , نابینایش می کند و قلبش را بیمار کرده با چشمی بیمار می نگرد و با گوشی بیمار می شنود , خواهشهای نفس پرده ی عقلش را دریده, دوستی دنیا دلش را میرانده است . شیفته بی اختیار دنیا و برده ی آن است و برده ی کسانی است که چیزی از دنیا را در دست دارند[11.

 

- انتخاب از روی هوس

پیامبر خدا (ص) فرمود: ان الخوف ما اتخوف علی امتی بعدی هذه المکاسب المحرمه والشهوه الخفیه الریا.

دشوارترین چیزی که بعد از خودم بر امتم می ترسم, کسب های حرام و شهوت های پنهان و ریا است .

 

- سهولت در خواستگاری

 قال رسول الله (ص) : ان من یمن المرأه تیسیر خطبتها.

پیامبر (ص) فرمودند: از نشانه های برکت زن آن است که خواستگاریش بی تکلف و آسان انجام گیرد      [12.

- زمان خواستگاری

 حضرت امیر المومنین ( علیه السلام ) می فرمایند : « یوم الجمعه یوم خطبه و نکاح »

 « روز جمعه ، روز خواستگاری و ازدواج است » [13]

 

- شیوه خواستگاری

حضرت امیر المومنین ( علیه السلام ) می فرمایند  : « اظهروا  النکاح  و اخفوا الخطبه »

« مراسم ازدواج را آشکار برگزار کنید و خواستگاری را پنهان » [14]

 

- دعای قبل از خواستگاری

از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که هرگاه کسی اراده ی خواستگاری نماید, دو رکعت نماز بگزارد و حمد الهی گوید و ین دعا بخواند:

«اللهم انی ارید ان اتزوج فقدر من النار اعفهن فرجا واحفظن لی فی نفسها و ما لی , و اوسعهن رزقا و اعظمهن برکه فقدر لی ولدا طیبا تجعله خلفا صالحا فی حیوتی و بعد موتی»

 

- دیدار قبل از وصلت

از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند: آیا مرد می تواند به سوی زنی که می خواهد او را تزویج کند, نظر نماید ؟

فرمودند : اشکالی ندارد مادامی که قصدش لذت بردن نباشد و تنها به نیت اطلاع و آگاهی از شکل او باشد [15

رسول اکرم (ص) فرمود: دیدن زن قبل از ازدواج باعث امید و سازش و توافق بیشتر است[16 .

عن الصادق (ع) قال : لا بأس بان ینظر الرجل الی المرأه اذا اراد ان یتزوجها, ینظر الی خلفها و الی وجهها.

امام صادق (ع) فرمودند: مانعی ندارد که مرد قامت و صورت زنی را که قصد ازدواج با او را دارد, ببیند [17][

عن محمد بن مسلم قال : سألت ابا جعفر (ع) عن الرجل یرید ان یتزوج المرأه اینظر الیها؟ قال نعم انما یشتریها باعلی الثمن.

محمد بن مسلم می گوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم: مردی که می خواهد با زنی ازدواج کند آیا حق دارد او را ببیند؟

امام علیه السلام فرمود: آری , چون در برابر آن بهای سنگینی می پردازد[18.

قال علی (ع) اذا اراد احدکم ان یتزوج فلیسأل عن شعرها کما یسأل عن وجها فان الشعر احد الجمالین.

حضرت علی علیه السلام فرمود: هر وقت یکی از شما بخواهد ازدواج کند از اوصاف موی سر زن نیز سوال کند همچنان که از چگونگی رخسار او می پرسد . چون که موی زن یکی از دو زیبایی (مو و صورت) اوست [19.

مغیره بن شعبه زنی را خواستگاری کرده بود پیامبر (ص) فرمود: اگر قبلا او رامی دیدی امید سازش و توافق بیشتر بود [20.

از حضرت صادق (ع) پرسیدند: مرد جایز است قبل از ازدواج زن را به دقت ببیند , پشت سر و صورتش را نگاه کند؟ فرمود: آری مانعی ندارد که زن مورد نظر را از پشت سر یا جلوی رو ببیند[21.

 

- اهمیت تحقیق در ازدواج

تا کسی را خوب نیازمودی به آن اطمینان نکن [22.

گفتار, ظاهر و برخورد خوب تو را فریب ندهد[23.

ضرورت تحقیق از خانواده : طبق حدیثی از رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند:

هنگام انتخاب همسر به وضعیت اخلاقی و رفتاری برادر و خواهرهایش بنگرید, زیرا که زنان همانند برادر و خواهرهایش فرزند می آورند [24.

 

- اهمیت گفتگوی دختر و پسر برای انتخاب همسر

امیرالمؤمنین علی (ع) : ما أضمر احد شیئا الا ظهر فی فلتات لسانه و صفحات وجهه.

انسان هر چه را در دل و درونش پنهان کند, از لغزشهای زبان و حالتهای چهره اش آشکار می شود[25. خود را بیش از آنچه که هستند معرفی نکنند.

رسول اکرم (ص) :«حسن السوال نصف العلم»

«خوب پرسیدن نصف آگاهی است».

«لا عقل لمن یتجاوز حد و قدره».

«آن کس که از حد خود تجاوز کند بی خرد است.»

 

- مشورت

امام صادق علیه السلام به شخصی فرمودند : هر گاه تصمیم گرفتی, کاری انجام دهی کسی را در آن دخالت نده و با کسی مشورت نکن تا این که نخست با خدای خود مشورت کنی . آن مرد گفت :

چگونه با خدای خود مشورت کنم؟ حضرت فرمودند: صد مرتبه می گویی ای خدا از تو درخواست خیر می کنم سپس با افراد مشورت می کنی زیرا خداوند خیر و صلاح تو را به زبان کسی که خود دوست دارد جاری می گرداند و مشاور تو را راهنمایی می کند[26.

پیامبر (ص) : هیچ کس به مشورت با دیگری نپرداخت مگر این که به راه درست راهنمایی شد[27.

امام علی (ع): هیچ پشتیبانی همچون مشاوره و مشورت کردن نیست[28.

وظیفه ی مشاور : و حق المستشیر ان علمت ان له رأیا أشرت علیه و ان لم تعلم ارشدته الی من یعلم .

و حق کسی که در موضوعی خواستار نظر مشورتی تو است این است که اگر در مسأله مورد نظرش چیزی می دانی با محبت و یکرنگی دانسته ی خود را در اختیارش گذاری و اگر چیزی نمی دانی او را به کسی که داناست و لیاقت مشورت دارد , راهنمایی کنی[29.

 

- خودت انتخاب کن

شخصی از امام صادق (ع) سوال کرد: من می خواهم با زنی ازدواج کنم ولی پدر و مادرم مایلند با دیگری ازدواج کنم. امام (ع) فرمود: با زنی ازدواج کن که خودت مایل هستی , و زنی که پدر و مادرت (بدون رضایت تو) انتخاب کرده اند, رها کن[30.

 

- تصمیم گیری

امام علی (ع) فرمودند: التدبیر قبل العمل یومن العثار: یعنی عاقبت اندیشی درست پیش از عمل از لغزشها جلوگیری می کند[31

 

-تفکر

«بالفکر تنجلی غیاهب الامور»

«تاریکی ها و گره کارها با فکر، روشن و باز می شوند».

حضرت علی (ع) :«اذ اقدمت الفکر فی افعالک حسنت عواقبک و فعالک»

هر گاه فکر را در کارهایت به کار بندی, آن کارها نیکو به انجام می رسد».

حضرت علی (ع) :«الفکر فی الامر قبل ملابسته یومن الزلل».

پیش از دست زدن به هر کاری اندیشیدن، انسان را از لغزش ایمن می دارد»[32.

رسول خدا (ص) می فرماید : «تو را سفارش می کنم وقتی که می خواهی به کاری همت بگماری به سرانجام آن بیندیش , اگر پایانش درست و نیکوست , با آن موافقت کن و اگر در آن انحراف و کجی می بینی , از آن درگذر[33 .

 

- استخاره

«الاستخاره بالاستشاره» «استخاره به مشورت کردن با دیگران (افراد صالح و خیرخواه) است [34.

 

[ پنج شنبه 17 فروردين 1391 ] [ 19:15 ] [ علی امیری ] [ ]

انتخاب همسر از نگاه قرآن

 


 

در انتخاب همسر ملاك چیست؟ قرآن به عنوان معلم می‌گوید اولین ملاك دین است. یعنی ایمان دارد یا نه؟ عقیده دارد یا نه؟ بعد از ایمان اخلاق است. بعد اصالت خانوادگی است. بعد هم تناسب از نظر فكری.

 

 


انتخاب همسر از نگاه قرآن

قرآن یك آیه دارد که می‌گوید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا» یعنی ای كسانی كه ایمان دارید، چنین باشید، چنین باشید، چنین باشید، چنین باشید، بعد می گوید: «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» (آل عمران/118) اگر عاقل هستید.

بنابراین زن و مرد باید هم كُفو باشند. كُفو را اسلام كُفو مالی قرار نداده. كه قالی‌های خانه‌ ما یك طور باشد، ماشین ما مثل هم باشد. لهجه‌ ما مثل هم باشد. قد ما به هم نمی‌خورد. ازدواج کردن پیراهن نیست كه به یك سایز بخورد. حالا ممكن است یك سانت كوتاه تر باشد، یك سانت بلندتر باشد. سنشان باید به هم بخورد. اما حالا لازم نیست حتماً سنشان مو به مو... حالا یا شش ماه او بزرگتر است، یا یك سال این بزرگتر است. اینها مشکل نیست.  بلکه منظور از کفو؛ ایمان، اخلاق و خانواده است. کفو البته در ظاهر و قیافه هم مطرح است. باید دو طرف همدیگر را بپسندند.

 

وعده خداوند به روزی همسران

مشكل مالی را چه كنیم؟ قناعت، حالا چه كسی گفت ما از ساعت اول چنین باشیم. خانه ندارد، این مردهایی كه در خیابان راه می‌روند، در كوچه و بازار و روستا راه می‌روند، كدام‌هایشان ساعت اول یك خانه‌ شخصی داشتند؟ این آقایی كه به دامادش می‌گوید: خانه‌ شخصی داری؟ می‌گوییم: آقا ببخشید خودتان آن ساعتی كه خواستگاری رفتید خانه‌ شخصی داشتید؟ «إِنْ یكُونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏» (نور/32) رزق با خداست. «علی الله رزقها»

گاهی وقت‌ها خود داماد تا زن نگیرد خانه‌دار نمی‌شود. خانمش قدمدار است. گاهی ازدواج می‌كند، باز هم خانه‌دار نمی‌شوند. بچه‌اش قدمدار است. شما یك نفر را پیدا كنید نشان من بدهید واقعاً در هفتاد میلیون دنبال این آدم می‌گردم، كه بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم، من زمان ازدواج وضعم بهتر بود. بعد از زن و بچه وضعم بد شد. تا آنجایی كه ما چشممان آدم دیده اینها بعد از ازدواج وضعشان بهتر شده است.

 

كسی نزد حضرت آمد گفت كه: وضعم بد است. گفت: ازدواج كردی؟ گفت: نه. گفت: برو ازدواج كن. گفت: من می‌گویم: ندارم بخورم، یك چیزی می‌گویند، می‌گویند: موش در سوراخ نمی‌رود، جارو به دمش می‌بندند. من می‌گویم ندارم بخورم، حالا شما می‌گویی: برو زن هم بگیر! لابد یك مشت هم بچه درست كنیم یك خیابان گدا. حضرت فرمود: آن كسی كه تو را خلق كرده، دستور او این است كه اگر جوانی وضع مالی‌اش بد است، ازدواج كند.  اسلام گفته می‌خواهی وضعت خوب شود ازدواج كن.

می‌دانید كسانی كه از ترس خرجی ازدواج نمی‌كنند  چه می‌گویند؟ می‌گویند: اگر یكی باشم، خدا قدرت دارد خرج مرا بدهد. دو تا كه شدم نان از كجا بیاورم؟ یعنی قدرت خدا ته می‌كشد. این را می‌گویند: سؤظن به خدا. كسی كه ازدواج نكند از ترس خرجی، «فقد ظن بالله ظن السوء...» یعنی سوء ظن به خدا بردارد. یعنی بگوید: اگر یكی باشم خدا قادر است. دو تا باشم خدا قدرت ندارد.

مراسم خواستگاری در قرآن
انتخاب همسر از نگاه قرآن

حضرت موسی آمد خانه‌ شعیب. شعیب گفت: من می‌خواهم یك دخترم را به تو بدهم. حالا می پرسند زشت نیست آدم به پسر بگوید: دخترم را می‌خواهم به تو بدهم؟

اگر داماد مثل موسی پیدا شد، دخترتان را بدهید. موسی جوانی بود، انقلابی. اگر داماد مثل موسی بود، پدر عروس پیشنهاد ازدواج كند طوری نیست. خود عروس خوب نیست پیشنهاد كند. چون اگر خود عروس بگوید من دوست دارم زن تو شوم، پسر بگوید نه این شكست می‌خورد.

 

 پسر به دختر بگوید می‌خواهم تو را بگیرم، جواب نه بشنود، پسرها پررو هستند، شكست نمی‌خورند. دخترها نازك هستند. دختر بگوید من را بگیر، كسی به او بگوید تو را نمی‌خواهم، اذیت می‌شود اما پسر نه. البته حالا بعضی از پسرها هم مثل دخترها شده اند. می‌گویند اعصاب من خرد شد. پنج جا رفتم خواستگاری نه شنیدم. می گوییم چند جا رفتی؟ می‌گویند: بیست جا!

خوب برو تا پنجاهم! من خودم پنجاه مورد خواستگاری رفتم كسی زن من نشد. پنجاه و یكمی قبول كرد! حالا نمی‌دانم پشیمان شده یا نشده. چه اشكالی دارد؟ انسان نباید به چهار نفر كه گفتند نه، عصبانی شود

 

 


سخنرانی حجت الاسلام قرائتی/ درس هایی از قرآن

 

[ پنج شنبه 17 فروردين 1391 ] [ 15:21 ] [ علی امیری ] [ ]


جايگاه جهاد در قرآن و روايات

 
جهاد نه تنها در اسلام بلکه در تمامي اديان الهي از جايگاهي والا برخوردار است. جهاد منحصر به دين اسلام نيست، بلکه جهاد و مبارزه با ستمگران و طاغوتيان و دنياپرستان در رأس برنامه ي همه ي پيامبران بوده است. (1) با نگاهي گذرا به قرآن و حديث مي توان دريافت که آيات و روايات بيشماري پيرامون جهاد آمده است. در کتاب هاي فقه و حديث، «باب الحرب و القتل» [فصل جنگ و کشتار] موجود نيست، بلکه عنوان بحث، «جهاد في سبيل الله» است. و اين نشان از تقدس جهاد دارد.
جهاد چکاد اسلام و کليد بهشت است و در سايه ي جهاد، يکتاپرستي، نماز، روزه و... جاودان مي ماند.

جهاد در منظر قرآن

در قرآن آياتي بسيار درباره ي عظمت و جايگاه رفيع جهاد در ميان عبادات به چشم مي خورد که به برخي ازآن ها اشاره مي کنيم:

جهاد برتر از خدمتگزاري به حجاج و کليدداري مسجدالحرام

روزي شيبه و عباس، از افتخارات خويش سخن مي گفتند. علي عليه السلام از کنار آنان گذشت و پرسيد: «به چه افتخار مي کنيد؟» عباس گفت: «فضيلتي دارم که احدي ندارد و آن آبرساني به حجاج خانه ي خداست». شيبه گفت: «من تعمير کننده ي مسجد الحرام [کليددار] هستم. علي عليه السلام فرمود: با اين که از شما حيا مي کنم. بايد بگويم با اين سن کم، افتخاري دارم که شما نداريد.» پرسيدند: «کدام افتخار؟!» فرمود: «من با شمشير جهاد کردم تا شما به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله ايمان آوريد.» عباس خشمناک برخاست و دامن کشان به سراغ پيامبر (ص) رفت و گفت: «آيا مي بيني علي چگونه با من سخن مي گويد؟!»
پيامبر صلي الله عليه و آله علي را خواند و به او فرمود: «چه چيزي موجب شد با عمويت اين گونه برخورد کني؟!» علي عليه السلام گفت: «اي رسول خدا! من حقيقتي را باز گفتم. در برابر حق هر کس مي خواهد ناراحت شود و هر کس مي خواهد خشنود!»
آن گاه جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد: (2)
«أجعلتم سقايه الحاج و عماره المسجد الحرام کمن آمن بالله و اليوم الآخر و جاهد في سبيل الله لا يستوون عند الله و الله لا يهدي القوم الظالمين» (3)
آيا سيراب کردن حجاج و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند [عمل] کسي مي دانيد که به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه او جهاد کرده است؟! [اين دو] نزد خدا مساوي نيستند!

جهاد؛ تجارتي بي نظير

در فضيلت جهاد همين بس که خداوند، خود، با مجاهدان وارد تجارت شده و جان و مالشان را مي خرد و در برابر، بهشت جاودان را با درجات بالا به آنان ارزاني مي دارد:
قرآن مي فرمايد:
«إن الله اشتري من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بأن لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا في التوراه و الإنجيل و القرآن و من أوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعکم الذي بايعتم به و ذلک هو الفوز العظيم (4)
خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را مي خرد که [در برابرش] بهشت براي آنان باشد. [به اين گونه که] در راه خدا پيکار مي کنند، مي کشند و کشته مي شوند. اين، وعده ي حقي است بر او که در تورات و انجيل و قرآن ذکر فرموده است و چه کسي از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدي که با خدا کرده ايد و اين است آن پيروزي بزرگ!

مجاهدان محبوبان خدايند

خداوند بزرگ در قرآن کريم، مجاهدان را محبوب خويش مي شمارد و مي فرمايد:
«إن الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا کأنهم بنيان مرصوص» (5)
خداوند کساني را دوست مي دارد که در راه او پيکار مي کنند، گويي بنياني آهنين اند
خداوند چنان مجاهدان را دوست مي دارد که به نفس زدن اسب هايشان و جرقه هاي سم ستوران و غبار برخاسته از حرکت برق آساي آنان، سوگند ياد کرده است. (6)

جهاد در منظر روايات

رواياتي بسيار در عظمت و اهميت جهاد در راه خدا نقل شده است که به عنوان نمونه به چند روايت بسنده مي کنيم:
1- پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مي فرمايند:
«الخير کله في السيف و تحت ظل السيف» (7)
همه ي خوبي ها در شمشير و زير سايه ي آن است.
2- ابوذر غفاري از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله پرسيد: «کدام يک از اعمال نزد خداوند دوست داشتني تر است؟»
آن حضرت فرمود: «ايمان به خدا و جهاد در راه او.»
پرسيدند: «کدامين جهاد از همه ي جهادها بهتر است؟»
فرمود: «جهاد کسي که اسبش پي شود و خونش در راه خدا بر زمين ريزد.»
3- پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله گروهي مجاهد را به مأموريت اعزام فرمود. نيروهاي اسلام، سحرگاهان به سوي محل مأموريت حرکت کردند. يکي از صحابه، به نام ابن رواحه، ماند تا نماز صبح را با پيامبر صلي الله عليه و آله بخواند. پس از نماز، رسول خدا صلي الله عليه و آله او را ديد و فرمود: «مگر در سپاه نبودي؟!»
عرض کرد: «آري بودم، ولي دوست داشتم نماز جماعت را با شما بخوانم و سپس به سپاه ملحق شوم.»
پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله فرمود:
«و الذي نفس محمد بيده لو انفقت ما في الارض جميعا ما ادرکت فضل غدوتهم» (8)
به خدايي که جان محمد (ص) دست اوست سوگند، اگر آنچه را در زمين است انفاق کني، فضيلت حرکت بامدادي آنان را درک نخواهي کرد.
4- اميرمؤمنان عليه السلام درباره ي جهاد مي فرمايد:
«ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اولياءه و هو لباس التقوي و درع الله الحصينه و جنته الوثيقه» (9)
جهاد دري است از درهاي بهشت که خداوند تنها به روي اولياء خاص خويش گشوده است و آن لباس تقوا و زره نفوذ ناپذير و سپر اطمينان بخش الهي بر پيکر مجاهدان است.
5- همچنين مي فرمايد:
«ان الله عزوجل فرض الجهاد و عظمه، و جعله نصره و ناصره، و الله ما صلحت دنيا و لا دين الا به» (10)
خداوند عزوجل جهاد را واجب کرده، و آن را بزرگ شمرده و ياري و ياورش قرار داده است. به خدا سوگند که دنيا و دين جز با جهاد اصلاح نمي شود.
6- امام باقر عليه السلام در حديثي گرانمايه خطاب به سليمان بن خالد مي فرمايد: «آيا مي خواهي از اصل، فرع و قله ي اسلام برايت بگويم؟» عرض مي کند: «آري، اي فرزند رسول خدا.» امام عليه السلام مي فرمايد:
«اما اصله فالصلوه، و فرعه فالزکاه، و ذروته و سنامه الجهاد (11)»
اصل و عمود [خيمه ي] اسلام، نماز و فرع آن زکات و قله و اوج عظمتش جهاد است.

اهداف جهاد

جهاد اسلامي، داراي اهدافي بس مقدس و والاست که همين ويژگي موجب برتري اش از ديگر جنگ ها مي شود. برخي از اين هدف ها عبارتند از:
1- براندازي شرک و برداشتن موانع تحقق ارزش هاي بعثت
هدف از جهاد، کشتار نيست بلکه برداشتن موانع تحقق ارزش هاي وحي، است که شرک، بت پرستي، کفر و باطل گرايي از جلوه هاي بارز آن است.
«و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه و يکون الدين لله فإن انتهوا فلا عدوان إلا علي الظالمين» (12)
و با آنها پيکار کنيد؛ تا فتنه (و بت پرستي ، و سلب آزادي از مردم،) باقي نماند؛ و دين مخصوص خدا گردد.
بنابر گفته علامه طباطبايي، مراد از «فتنه» در آيه، شرک و بت پرستي است. مانند: مشرکان مکه. شرک به خداي سبحان، موجب هلاک انسانيت و ميراندن فطرت آدمي است. و جهاد براي آن است که با از ميان برداشتن شرک و بت پرستي، دين توحيد و يکتاپرستي را در جامعه گسترش دهد و بدين وسيله از حيات و فطرت الهي آدمي دفاع نمايد. (13)
اميرمؤمنان عليه السلام با اشاره به هدف پيامبر صلي الله عليه و آله در جنگ با مشرکان مي فرمايد:
«اما بعد ... فقاتل بمن اطاعه من عصاه، يسوقهم الي منجاتهم و يبادر بهم الساعه أن تنزل بهم...» (14)
اما بعد... (پيامبر) براي اسلام با ياري کساني که سر به فرمانش بودند، به پيکار با مخالفين خود برخاسته و آنان را به محل رستگاريشان سوق مي داد و براي رهاندن ايشان از جهالت و ناداني مبادرت مي فرمود.
و در بيان ديگر مي فرمايد:
«فجاهد في الله المدبرين عنه و العادلين به» (15)
پس (پيامبر (ص) ) در راه خدا با کساني که از خدا اعراض و دوري گزيده و مثل و مانند برايش قرار مي دادند، جهاد کرد.
اميرمؤمنان عليه السلام در نبرد صفين بارها جنگ را به تأخير انداخت تا شايد فريب خوردگان به راه نجات راه يابند و هدايت شوند و مي فرمود:
« من بيش از سرکوب آنان، هدايتشان را دوست مي دارم» (16)
هنگامي که پيامبر صلي الله عليه و آله اميرمؤمنان عليه السلام را به جبهه ي يمن اعزام فرمود به وي سفارش کرد:
«و أيم الله لئن يهدي الله عزوجل علي يديک رجلا خير لک مما طلعت عليه الشمس و غربت و لک ولاؤه يا علي.» (17)
اي علي! به خدا سوگند! اگر خداوند به دست تو مردي را هدايت کند، برايت از هر آنچه خورشيد بر آن مي تابد و غروب مي کند و تو حاکم آن باشي، بهتر است.
2- مبارزه با تبهکاران و گمراهگران
براي مجازات تبهکاران و گمراه گران که در فساد خود و جامعه پاي مي فشرند، و ستمگراني که با پيروي از شيطان و هواي نفس، غرق در ظلم و ستيزه جويي با عدالت و تأويل حقايق و ترويج باطلند جهاد بسيار کارساز و ستم برانداز است.
اميرمؤمنان عليه السلام درباره ي خوارج که با تأويل حقايق در انديشه ي فتنه جويي بودند، مي فرمايد:
«نقاتل اخواننا في الاسلام علي ما دخل فيه من الزيغ و الاعوجاج و الشبهه و التأويل.» (18)
با کساني که در اسلام با ما برادرند، به دليل لغزش و انحراف و کجي و اشتباه و تأويل حقايق، ناگزير از جنگ شده ايم.
3- پاسداري از نظام و ارزش هاي الهي
حفظ نظام اسلامي و ارزش هاي الهي يک تکليف است که در سايه جهاد تحقق مي پذيرد. اميرمؤمنان عليه السلام در مورد جهاد با کساني که نظام و ارزش هاي الهي را مورد هجوم قرار دادند مي فرمايد:
«الا و ان الشيطان قد ذمر حزبه، و استجلب جلبه، ليعود الجور الي اوطائه، و يرجع الباطل الي نصابه... و لعمري ما علي من قتال من خالف الحق و خابط الغي من ادهان و لا ايهان» (19)
به هوش باشيد که اينک شيطان حزب خويش را برانگيخته است و هوادارانش را فراهم خوانده است، تا ديگر بار جور را به پايگاههاي ديرينش باز گرداند و باطل را بر اريکه ي قدرت بنشاند، ... به جان خويشم سوگند، که در پيکار و سرکوبي آنها که با حق ستيز کنند و در ماندن در گمراهي همچنان پاي بفشارند، کم ترين نرمش و سازشي نخواهم داشت.
4- دفاع از مرزها
دفع تجاوز دشمن به مرزهاي کشور و دفاع از استقلال و تماميت ارضي جزء حقوق هر ملتي است. متجاوزي که با ناديده گرفتن قوانين و ارزش ها و حقوق ملت ها، به خود اجازه ي تجاوز به کشوري را داده، جز پاسخ دندان شکن او را بر سر عقل نمي آورد.
اميرمؤمنان عليه السلام به مردم عراق که مرزهايشان مورد تجاوز و تاخت و تاز شايان قرار گرفته بود فرمود: «و بادروا جهاد عدوکم» (20) و در جهاد با دشمن پيشدستي کنيد. و در مورد اين که متجاوز جز پاسخ دندان شکن نمي فهمد فرمود:
«ردوا الحجر من حيث جاء، فان الشر لا يدفعه الا الشر» (21)
پاره ي سنگ را به مبدأش باز گردانيد، که شر را تنها شر دفع مي کند.

اهداف نامشروع جنگ دنياطلبان

دنياطلبان و طاغوتيان، معمولا در جنگ هاي خويش هدف هايي را مي جويند که به هيچ روي در جهاد اسلامي جاي ندارند. مهمترين آن ها عبارتند از:
1- سلطه طلبي و کسب قدرت
نبردي که هدف از آن، تسلط يافتن بر ديگران و بهره کشي و بردگي مردم و فساد و تباهي باشد، مورد تنفر و نکوهش اسلام است:
«تلک الدار الآخره نجعلها للذين لا يريدون علوا في الأرض و لا فسادا و العاقبه للمتقين» (22)
[آري] اين، سراي آخرت را [تنها] براي کساني قرار مي دهيم که اراده ي برتري جويي در زمين و فساد ندارند؛ و عاقبت نيک براي پرهيزگاران است.
امام علي عليه السلام در اين باره خطاب به خداي بزرگ عرضه مي دارد:
«اللهم انک تعلم أنه لم يکن الذي کان منا منافسه في سلطان.» (23)
بار خدايا! خود آگاهي که آنچه ما [در جنگ ها و زد و خوردها] کرده ايم، براي ميل و رغبت به سلطنت نبوده است.
تاريخ گواه است که هرجا لشکريان اسلام با پيروزي قدم بر سرزميني گذاشتند، مردم را آزاد نهاده و ارزش هاي انساني - الهي را به آنان ارزاني کرده اند؛ برخلاف جنگ هايي که از سوي کفار و قدرتمندان در دنيا انجام مي گيرد که با اشغال کشوري، در آن جا حکومت نظامي اعلام مي شود، حاکم تعيين مي گردد، بساط ستمکاري پهن مي شود و مردم در بند و زنجير به اسارت مي روند.
2- کشورگشايي
در اسلام هيچ جنگي براي کشورگشايي انجام نگرفته است، گرچه ممکن است آن سرزمين براي تحقق اهداف الهي و انساني فتح شود؛ اهدافي مانند برداشتن موانع تبليغ و از ميان بردن ستمگران که آزادي را از مردم سلب کرده اند. مانند فتح مکه در زمان رسول خدا (ص)، بر عکس دنياطلبان که يکي از اهداف آنان در جنگ، کشورگشايي و ضميمه کردن کشور مغلوب به سرزمين خودشان مي باشد.
3- کسب منافع مادي
اسلام براي دست يابي به غنيمت و غارت اموال کشورها به جنگ نمي پردازد و سربازان را به شدت از اين کار باز مي دارد. جنگي که به قصد طمع مادي و کسب غنائم و منافع دنيوي صورت پذيرد، مردود است. قرآن مي فرمايد:
«يا أيها الذين آمنوا إذا ضربتم في سبيل الله فتبينوا و لا تقولوا لمن ألقي إليکم السلام لست مؤمنا تبتغون عرض الحياه الدنيا فعند الله مغانم کثيره کذلک کنتم من قبل فمن الله عليکم فتبينوا إن الله کان بما تعملون خبيرا» (24)
اي کساني که ايمان آورده ايد! هنگامي که در راه خدا گام مي نهيد [و به سفري براي جهاد مي رويد]، تحقيق کنيد و به دليل اين که سرمايه ي ناپايدار دنيا [غنيمت] را به دست آورديد، به کسي که اظهار صلح و اسلام مي کند نگوييد: «مسلمان نيستي!» زيرا غنيمت هاي فراواني [براي شما] نزد خداست. شما پيشتر چنين بوديد، و خداوند بر شما منت نهاد و هدايت شديد. پس، به شکرانه ي اين نعمت بزرگ تحقيق کنيد! خداوند به آنچه انجام مي دهيد آگاه است.
4- تحميل عقيده
هيچ گاه اسلام نخواسته است که عقيده اي را بر مردم مغلوب تحميل کند. مسلمانان، همواره پس از نبرد، مردمان را در عقايدشان آزاد گذاشته و هيچ گاه پيامبر صلي الله عليه و اله کسي را به اجبار وادار به گرويدن به اسلام نکرده است. توضيح بيشتر در اين باره در فصل سوم خواهد آمد:
البته اسلام هيچ گاه شرک را به عنوان عقيده نمي پذيرد، بلکه آن را ستمي بزرگ مي شمارد (25) و با شدت با آن مبارزه مي کند. بلي اهل کتاب که داراي کتاب آسماني اند، آزاد هستند، يا اسلام بياورند و يا جزيه بپردازند.

پی نوشت:

1- فصل اول، سيره ي رهبران الهي، آل عمران (3) ، آيه ي 146.
2- تفسير نمونه، ج 7، ص 321.
3- توبه (9)، آيه ي 19.
4- توبه (9)، آيه ي 111.
5- صف (61)، آيه ي 4.
6- عاديات (100)، آيات 1-4.
7- بحار الانوار، ج 100، ص 9؛ از امام باقر (ع) نيز نقل شده است؛ فروع کافي، ج 5، ص 8.
8- سنن ترمذي، ج 2، ص 20، دار الاتحاد العربي.
9- نهج البلاغه، خطبه 37.
10- فروع کافي، ج 5، ص 8، ج 11.
11- بحار الانوار، ج 69، ص 392، ح 70.
12- بقره (2)، آيه ي 193.
13- ر.ک. الميزان، ج 2، ص 62 و 66.
14- فرهنگ آفتاب، عبدالمجيد معاديخواه، ج 4، ص 1914، خطبه 103.
15- همان، ص 1915، خطبه 132.
16- نهج البلاغه، ترجمه ي فيض الاسلام، ص 143، خطبه 54.
17- وسائل الشيعه، ج 11، ص 30.
18- نهج البلاغه، ترجمه ي فيض الاسلام، ص 143، خطبه 54.
19- فرهنگ آفتاب، ج 4، ص 1915 - 1916؛ نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه ي 22، ص 63.
20- فرهنگ آفتاب، ج 4، ص 1917.
21- نهج البلاغه، حکمت 306.
22- قصص (28)، آيه ي 83.
23- نهج البلاغه ترجمه ي فيض الاسلام، ص 406، خطبه ي 131.
24- نساء (4)، آيه ي 94.
25- ان الشرک لظلم عظيم (لقمان آيه ي 13).

منبع:کتاب نظام دفاعي اسلام
[ دو شنبه 14 فروردين 1391 ] [ 17:13 ] [ علی امیری ] [ ]

پیام نوروزی رهبر انقلاب

نوروزی-رهبریشعار امسال؛ تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی
 

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام به مناسبت حلول سال 91، مجاهدت اقتصادی و حضور جهادگونه ملت ایران در عرصه های اقتصادی را یک ضرورت دانستند و خاطر نشان کردند: بخش مهمی از جهاد اقتصادی مسئله‏ تولید ملی است که اگر ملت با همت، عزم و آگاهی و با همراهی برنامه ریزی درست مسئولان بتواند مشکل تولید داخلی را حل کند بدون تردید بر چالشهایی که دشمن ایجاد می کند غلبه خواهد کرد. مشروح پیام نوروزی ایشان به شرح زیر است:

بسم ‏اللَّه ‏الرّحمن ‏الرّحیم‏
یا مقلّب القلوب و الأبصار یا مدبّر اللّیل و النّهار یا محوّل الحول و الأحوال حوّل حالنا الى احسن الحال.اللّهمّ كن لولیّك الحجّة بن الحسن صلواتك علیه و على ءابائه فى هذه السّاعة و فى كلّ ساعة ولیّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتّى تسكنه ارضك طوعا و تمتّعه فیها طویلا.اللّهمّ اعطه فى نفسه و ذریّته و شیعته و رعیّته و خاصّته و عامّته و عدوّه و جمیع اهل الدّنیا ما تقرّ به عینه و تسرّ به نفسه. تبریك عرض میكنم عید نوروز و فرا رسیدن سال نو را به همه‏ ى هم ‏میهنان عزیز در سراسر كشور، و به همه ‏ى ایرانیانى كه در هر نقطه‏اى از دنیا سكونت دارند، و به همه ‏ى ملتهائى كه عید نوروز را گرامى میدارند؛ بالخصوص تبریك عرض میكنم به خانواده‏ هاى عزیز شهیدان، به جانبازان، به خانواده‏ هاشان، به همه ‏ى ایثارگران، به همه‏ ى فعالان عرصه‏ هاى مختلف. آرزو میكنم  و دعا میكنم كه خداوند متعال براى ملت ایران بهروزى، شادى، نشاط و دلِ خوش در این سال جدید مقدر بفرماید و بدخواهان این ملت را در اهدافشان، در تلاشهاشان ان‏شاءاللَّه ناكام كند.  سالى كه گذشت - سال 90 - یكى از سالهاى پرحادثه در سطح جهان و در منطقه و در كشور ما بود. آنچه كه در مجموع انسان مشاهده میكند، این است كه این حوادث بر روى هم به سود ملت ایران و در راه كمك به هدفهاى آن، تمام شده است. آن كسانى كه اهداف بدخواهانه‏اى درباره ‏ى ملت ایران و ایران و ایرانى در سر می پرورانند، در كشورهاى غربى دچار مشكلات گوناگون هستند. در سطح منطقه، ملتهائى كه جمهورى اسلامى از آنها همواره حمایت كرده است، به هدفهاى بزرگى دست پیدا كرده‏اند؛ دیكتاتورهائى به زیر كشیده شدند؛ قانونهاى اساسىِ مبتنى بر اسلام در كشورهائى تصویب شد؛ دشمن درجه‏ى یك امت اسلامى و ملت ایران - یعنى رژیم صهیونیستى - در محاصره قرار گرفت. در داخل كشور، به معناى حقیقى كلمه، سال 90، سال بروز اقتدار ملت ایران بود.

 رهبر معظم انقلاب اسلامی شعار امسال را "تولید ملى، حمایت از کار و سرمایه‌ ایرانى" عنوان کرده و بر حمایت از تولید ملی تأکید کردند.

 
در جنبه ‏ى سیاسى، ملت ایران در این سال، چه در راهپیمائى بیست و دوى بهمن، چه در انتخابات دوازدهم اسفند، آنچنان
حضورى از خود نشان داد و آنچنان شاخصى را براى اقتدار ملى در تاریخ منطقه ثبت كرد كه نظیر آن را در گذشته كمتر داشتیم. با وجود این ‏همه دشمنى، این‏همه تبلیغات، این‏ همه تهاجمهاى خصمانه و بدخواهانه، ملت ایران در طول این سال، با همه ‏ى وجود توانست حضور خود را در صحنه، نشاط خود را، آمادگى خود را در عرصه ‏هاى گوناگون علمى و اجتماعى و سیاسى و اقتصادى نشان بدهد و اثبات كند. بحمداللَّه سالى بود كه با همه ‏ى سختى ‏ها، داراى دستاوردهاى بزرگى بود. همچنان كه قبلاً عرض شده است، شرائط، شرائط بدر و خیبر بود؛ یعنى شرائط قبول چالشها و دشوارى‏ها و غلبه‏ ى بر آنها. همان طورى كه اولِ سال گذشته اعلام شد، سال 90، سال جهاد اقتصادى بود. اگرچه هوشمندان و آگاهان میدانستند كه این نام و این جهتگیرى و شعار براى سال 90 یك امر لازم است، اما بعد تلاشهاى دشمنان در این سال هم همین را اثبات كرد و نشان داد. دشمنان ما از اوائل سال، حركت خصمانه‏ ى خودشان را در عرصه ‏ى اقتصادى نسبت به ملت ایران آغاز كردند؛ اما ملت ایران، مسئولین، آحاد مردم، دستگاه‏هاى مختلف، با تدبیرهاى هوشمندانه ‏اى توانستند با این تحریمها مقابله كنند و مواجهه‏ ى آنها تا حدود زیادى توانست اثر این تحریمها را خنثى كند و حربه‏ ى دشمن را كُند كند. سال 90، سال فعالیتهاى بزرگ علمى بود؛ كه من ان‏شاءاللَّه در فرصت سخنرانى، برخى از پیشرفتهاى علمى و اقتصادى و تلاشهاى گوناگون را براى ملت عزیزمان شرح خواهم داد. سال 90 سالى بود پر چالش، و سالى بود پر نشاط، و سالى بود كه ملت ایران به فضل الهى توانست بر چالشهاى موجود غلبه كند.  ما امسال سال دیگرى را در پیش داریم كه به امید خدا و با توكل بر پروردگار، باز ملت ایران با فعالیت خود، با تلاش خود، با هوشمندى خود در این سال خواهد توانست پیشرفتهاى زیادى را براى خود به ارمغان بیاورد. به تشخیص من، بر طبق گزارشها و مشاوره ‏ى با افراد مطلع و آگاه، به این نتیجه میرسیم كه عرصه‏ ى چالش مهم در همین سال جارى - كه این سال، امروز و از این ساعت شروع میشود - عرصه ‏ى اقتصادى است. جهاد اقتصادى چیزى نیست كه تمام‏ شدنى باشد. مجاهدت اقتصادى، حضور جهادگونه در عرصه‏هاى اقتصادى، براى ملت ایران یك ضرورت است. من امسال تقسیم میكنم مسائل مربوط به جهاد اقتصادى را. یك بخش مهم از مسائل اقتصادى برمیگردد به مسئله‏ ى تولید داخلى. اگر به توفیق الهى و با اراده و عزم راسخِ ملت و با تلاش مسئولان، ما بتوانیم مسئله ‏ى تولید داخلى را، آنچنان كه شایسته‏ ى آن است، رونق ببخشیم و پیش ببریم، بدون تردید بخش عمده‏اى از تلاشهاى دشمن ناكام خواهد ماند. پس بخش مهمى از جهاد اقتصادى، مسئله ‏ى تولید ملى است. اگر ملت ایران با همت خود، با عزم خود، با آگاهى و هوشمندى خود، با همراهى و كمك مسئولان، با برنامه‏ریزىِ درست بتواند مشكل تولید داخلى را حل كند و در این میدان پیش برود، بدون تردید بر چالشهائى كه دشمن آن را فراهم كرده است، غلبه‏ ى كامل و جدى پیدا خواهد كرد. بنابراین مسئله ‏ى تولید ملى، مسئله‏ ى مهمى است. اگر ما توانستیم تولید داخلى را رونق ببخشیم، مسئله ‏ى تورم حل خواهد شد؛ مسئله‏ ى اشتغال حل خواهد شد؛ اقتصاد داخلى به معناى حقیقى كلمه استحكام پیدا خواهد كرد. اینجاست كه دشمن با مشاهده ‏ى این وضعیت، مأیوس و ناامید خواهد شد. وقتى دشمن مأیوس شد، تلاش دشمن، توطئه ‏ى دشمن، كید دشمن هم تمام خواهد شد. بنابراین همه‏ ى مسئولین كشور، همه ‏ى دست‏اندركاران عرصه‏ ى اقتصادى و همه‏ ى مردم عزیزمان را دعوت میكنم به این كه امسال را سال رونق تولید داخلى قرار بدهند. بنابراین شعار امسال، «تولید ملى، حمایت از كار و سرمایه‏ ى ایرانى» است. ما باید بتوانیم از كارِ كارگر ایرانى حمایت كنیم؛ از سرمایه‏ ى سرمایه ‏دار ایرانى حمایت كنیم؛ و این فقط با تقویت تولید ملى امكان‏ پذیر خواهد شد. سهم دولت در این كار، پشتیبانى از تولیدات داخلىِ صنعتى و كشاورزى است. سهم سرمایه ‏داران و كارگران، تقویت چرخه‏ ى تولید و اتقان در كار تولید است. و سهم مردم - كه به نظر من از همه ‏ى اینها مهمتر است - مصرف تولیدات داخلى است. ما باید عادت كنیم، براى خودمان فرهنگ كنیم، براى خودمان یك فریضه بدانیم كه هر كالائى كه مشابه داخلى آن وجود دارد و تولید داخلى متوجه به آن است، آن كالا را از تولید داخلى مصرف كنیم و از مصرف تولیدات خارجى بجد پرهیز كنیم؛ در همه ‏ى زمینه ‏ها: زمینه ‏هاى مصارف روزمرّه و زمینه ‏هاى عمده ‏تر و مهمتر. بنابراین ما امیدوار هستیم كه با این گرایش، با این جهتگیرى و رویكرد، ملت ایران در سال 91 هم بتواند بر توطئه‏ ى دشمنان، بر كید و مكر بدخواهان در زمینه ‏ى اقتصادى فائق بیاید.  از خداوند متعال درخواست میكنیم كه ملت ایران را در این صحنه و در همه‏ى صحنه‏ها موفق و مؤید بدارد. روح امام بزرگوار را شاد و از ما راضى كند. ارواح طیبه‏ى شهیدان عزیز ما را با اولیائشان محشور فرماید.
 والسّلام علیكم و رحمةاللَّه و بركاته
[ دو شنبه 1 فروردين 1391 ] [ 10:8 ] [ علی امیری ] [ ]

نویسنده : يدالله حاجي زاده

 
  روز اول فروردين ماه در ايران و برخي ديگر از كشورها به عنوان روز «نوروز» شناخته شده است. ايرانيان اين روز را از زمان‌هاي قديم، روزي مهم در زندگي خود مي‌دانستند. نوروز ايرانيان كه در آغاز فصل بهار جشن گرفته مي‌شود، پيام آور نو شدگي سال و آمدن گرما و مرگ زمستان و رويش دوبارۀ طبيعت، و زمان خروج انسان از عالم خمودگي و پيوستن به طبيعت و شروع به حيات اجتماعي دوباره در جامعه است.[1]
  نوروز، سمبل تحول و تغيير و دگرگوني است. علاوه بر اينكه طبيعت بي‌جان جاني تازه مي‌گيرد، ايرانيان نيز با خانه تكاني و پوشيدن لباس نو و ... سعي مي‌كنند به استقبال اين تحول بروند. بدون شك اين تحول به سمت نيكويي و بهتر شدن است و به همين جهت است كه بزرگداشت اين روز از اهميت خاصي برخوردار است.
 
پيشينه نوروز:
  عيد نوروز از زمان‌هاي قديم يكي از دو عيد بزرگ ايرانيان بوده است، عيد ديگر شانزدهم مهرماه به نام «مهرگان» بوده است.[2] امروزه عيد مهرگان از اهميت چنداني برخوردار نيست. نوروز در روزگار «جمشيد» چهارمين پادشاه دوره پيشدادي پديد آمد و در پادشاهي او به صورت آئين درآمد.[3] مسعودي در «التنيه و الاشراف آورده است:
«هرمز در روز نخست ماه فروردين به مظالم (دادگري) نشست. پس آن روز را «نوروز» نام كرد و سنت گشت».[4]
 
    فردوسي در داستان پديد آمدن نوروز نقل مي‌كندكه؛ وقتي جمشيد از كارهاي كشوري بياسود بر تخت كياني نشست و همه بزرگان لشكري و كشوري بر گرد تخت او فراهم آمدند ... جمشيد آن روز را كه نخستين روز از فروردين و آغاز سال بود، نوروز ناميد و جشن گرفت».
        به جمشيد گوهر افشاندند              مر آن روز را روز نو خواندند
        چنين روز فرخ از آن روزگار              بمانده از آن خسروان يادگار[5]
 
 
اسلام و نوروز:
  در خصوص نوروز و نكو داشت آن در اسلام، روايات مختلف موجود     می­باشد. هر چند بيشتر روايات دلالت بر اين دارند كه اسلام آن را به عنوان روزي مهم، مورد تأييد قرار داده است. در روايتي که مُعلّي بن خنيس از امام صادق(ع) روايت كرده، حضرت بزرگداشت اين روز را به خاطر وقايعي مي‌داند كه در اين روز اتفاق افتاده است.[6] ابن فهد حلي مي‌نويسد:
«روز نوروز روزي جليل القدر است... به اين روز عباداتي تعلق دارد كه مطلوب شارع است».[7]
 
  علامه مجلسي پس از نقل روايات فراواني در خصوص نوروز و اهميت اين روز، در روايتي مخالف با روايات سابق مي‌نويسد: امام موسي بن جعفر(ع) خطاب به منصور دوانيقي فرمودند:
«من روايات رسول خدا(ص) را جستجو كرده‌ام اما براي اين عيد روايتي نيافتم. اين روز سنت ايرانيان است كه اسلام آن را محو كرده است و پناه بر خدا كه ما بخواهيم آن را احيا كنيم».[8]
 
  علامه مجلسي سپس مي‌نويسد:
«اخبار معلي بن خنيس از جهت سند قوي‌تر از اين روايت هستند و بين اصحاب شهرت بيشتري دارند».[9]
 
آداب نوروز:
  در خصوص روز نوروز در روايات مختلف آداب گوناگوني ذكر شده است كه به پاره‌اي از آن‌ها به صورت مختصر اشاره مي‌شود:
1-    نماز نافله، يك نماز چهار ركعتي پس از نماز ظهر و عصر روز نوروز[10] و دعا كردن در سجده اين نماز كه موجب بخشش گناهان مي‌شود.[11]
2-    غسل كردن و پوشيدن لباس تميز و استعمال بوي خوش. در روايتي امام صادق(ع) مي‌فرمايد:
 
«روز نوروز غسل كن و پاكيزه‌ترين لباس‌هايت را بپوش و خود را با بهترين عطرها خوشبو كن».[12]
 
3-    ذكر گفتن خصوصا ذكر «يا ذي الجلال و الإكرام»[13]
4-    روزه گرفتن.[14]
5-    دعا كردن در لحظه سال.[15]
 


[1]- بلوكباشي، علي؛‌ نوروز، تهران، دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي، 1380، ص 10.
[2]- يعقوبي، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبي، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، تهران، علمي و فرهنگي، 1371، چاپ ششم، ج1، ص 117.
[3]- مسعودي، علي بن حسين؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، علمي و فرهنگي، 1374، ج1، ص 218.
[4]- مسعودي، علي بن حسين؛ التنيه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، علمي و فرهنگي، 1365، چاپ دوم، ص 196.
[5]- فردوسي، ابوالقاسم؛ شاهنامه فردوسي، تهران، بروخيم، 1314، ج1، ص 26-25.
[6]- عاملي، شيخ حر؛ وسائل الشيعه، قم، آل البيت (عليهم‌السّلام)، 1409، ج8، ص 173.
[7]- حلي، ابن فهد؛ مهذب البارع، قم، جامعه مدرسين، 1407، ج1، ص 191.
[8]- مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404، ح56، ص 101.
[9]- همان، يكي از محققان مي‌نويسد: «اسلام عيد نوروز را نه به طور كلي رد نموده و نه به صورت كلي قبول كرده است بلكه اسلام يكسري از كارهاي خوب نوروز كه جنبه الهي داشت و سعادت بشر در آن بود قبول كرد و به آن جهت شرعي و اسلامي داد و جهات منفي و بدش را كه بوي شرك و خرافات و انحراف مي‌داد ممنوع نمود. محمدي نيا، اسدا...، اعياد اسلامي و نوروز، قم، نصايح، 1376، چاپ اول، ص 41.
[10]- نحوه خواندن اين نماز در مفاتيح الجنان در اعمال عيد نوروز ذكر شده است.
[11]- عاملي، شيخ حر؛ پيشين، ج8، ص 173.
[12]- همان، ج3، ص 335.
[13]- قمي، شيخ عباس؛ مفاتيح الجنان، اعمال عيد نوروز، ص 559.
[14]- همان، ص 558.
[15]- همان، ص 559، خصوصاً دعاي «يا مقلب القلوب و الابصار...»
[ پنج شنبه 1 فروردين 1391 ] [ 1:26 ] [ علی امیری ] [ ]

هفت سین قرآن مجید"

هفت سین قرآن مجید

1- سلامٌ قولاً مِن رَبِّ رحیم.( یس/58)

" از جانب پروردگار [ی] مهربان [ به آنان] سلام گفته می شود."

این ندای روح افزا و نشاط بخش و مملو از مهر و محبت خدا ، چنان روح انسان را در خود غرق می کند و به او لذت ، شادی و معنویت می بخشد ، که با هیچ نعمتی برابر نیست ، آری شنیدن ندای محبوب ، ندایی آمیخته با محبت و آکنده از لطف ، سرتا پای بهشتیان را غرق سرور می کند ، که یک لحظه ی آن بر تمام دنیا و آنچه در آن است برتری دارد.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده : " در همان حال که بهشتیان غرق در نعمتهای بهشتی هستند نوری بر بالای سرایشان آشکار می شود ؛ نور لطف خداوند که بر آنها پرتو افکنده است.

پس ندایی بر می خیزد که "سلام بر شما ای بهشتیان" ، نظر لطف خداوند چنان بهشتیان را مجذوب می کند که از همه چیز جز او غافل می شوند ، و همه نعمتهای بهشتی را در آن حال به دست فراموشی می سپارند.

2- سلامٌ علی نوح ٍ فی العالمین . ( صافات /79)

" درود بر نوح در میان جهانیان."

چه افتخاری از این برتر و بالاتر که خداوند بر حضرت نوح علیه السلام ، سلام می فرستد ، سلامی که در میان جهان و جهانیان باقی می ماند و تا دامنه قیامت گسترده می شود ، سلام خدا توأم با ثناء جمیل و ذکر خیر بندگانش در قرآن کریم ؛ کمتر سلامی به این گستردگی و وسعت درباره کسی دیده می شود ، به خصوص اینکه لفظ " العالمین" معنی وسیعی دارد که نه تنها همه انسانها ، بلکه عوالم فرشتگان و ملکوتیان را نیز در برمی گیرد.

3- سلامٌ علی اِبراهیم . ( صافات/109)

" درود بر ابراهیم."

در آیات پیش از این آیه ، به چگونگی بشارت دادن فرزندی بردبار و پراستقامت بر حضرت ابراهیم ، و جریان دستور ذبح اسماعیل -  فرزند ایشان - و تسلیم بودن هر دوی آنها بر این امر به میان آمده است ک پس از یاد آوری این قضایا ، خداوند می فرماید: سلام بر ابراهیم [ آن بنده مخلص و پاک باد.]

4- سلامُ عـَلی موُسی و هارون . (صافات/120)

" درود بر موسی و هارون."

درآیات پیش از این آیه ، خداوند ضمن آیاتی ، جریانات حضرت موسی و هارون را نقل می فرماید:

- ما این دو برادر و قوم آنها را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم . ( صافات/115)

- ما آنها را یاری کردیم تا آنها بر دشمنان نیرومند خود پیروز شدند . ( صافات/116)

- ما به آن دو ، کتاب آشکار دادیم . ( صافات/117)

- ما آن دو را به راه راست هدایت نمودیم . ( صافات/118)

- ما ذکر و یاد خیر آنها را در اقوام بعد باقی وبرقرار ساختیم . ( صافات /119)

و بعد از یادآوری موارد فوق خداوند برآن دو سلام می رساند.

سلامی از ناحیه پرودگار بزرگ و مهربان.

سلامی که رمز سلامت در دین و ایمان در اعتقاد و مکتب، و در خط و مذهب است.

سلامی که بیانگر نجات و امنیت از مجازات و عذاب این جهان و آن جهان است.

5- سلامُ علی آلِ یاسین . ( صافات/130)

" درود بر پیروان الیاس" (1)

خداوند می فرماید: ما نام نیک الیاس را در میان امتهای بعد جاودان کردیم.( صافات /129)

امتهای دیگر ، زحمات این انبیاء بزرگ ( الیاس وسلاله ی او ) را که در پاسداری خط توحید، و آبیاری بذر ایمان منتهای تلاش و کوشش را به عمل آوردند ، هرگز فراموش نخواهند کرد ، و تا دنیا برقرار است یاد و مکتب این بزرگ مردان فداکار زنده و جاویدان است.

تعبیر به " ال یاسین" به حای" الیاس" یا به خاطر این است که ال یاسین لغتی در واژه " الیاس" بوده و هر دو به یک معنی است ، و یا اشاره به الیاس و پیروان او است که به صورت جمعی آمده است.

6- سلامٌ عـَلیکُم طِبتُم فادخـُلوُها خالدین . ( زمر/73)

" ... سلام برشما ، خوش آمدید ، در آن درآیید [ و] جاودانه [ بمانید]

در این آیه ، خداوند می فرماید که بهشتیان وقتی به بهشت می رسند ، در حالی که درهای آن گشوده شده است ، در این هنگام نگهبانان بهشت ، آن ملائک رحمت به آنها می گویند : سلام بر شما ، گوارا باد این نعمتها بر شما ، داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید.

7- سلامُ هیَ حتّی مَطلَعِ الفـَجر. ( قدر/5)

" [ آن شب] تا دم صبح ، صلح و سلام است . "

این آیه ، در توصیف شب قدر است . آن شبی است که قرآن درآن نازل شده و عبادت و احیاء آن معادل هزار ماه است ، خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می شود و رحمت خاص الهی شامل بندگان می گردد و فرشتگان و روح در آن شب نازل می گردند.

پی نوشت :

 (1)  در تفسیر قمی در ذیل آیه اتدعون بعلا آمده كه قوم الیاس ( علیه السلام ) بتی داشتند كه آن را بعل می نامیدند / (و در كتاب معانی به سند خود از نوح قادح از امام صادق ( علیه السلام ) از پدرش از پدران بزرگوارش از علی ( علیهم السلام ) روایت كرده كه درباره آیه سلام علی آل یس فرمود : یس رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است / و آل یس ما هستیم / مؤلف : و از كتاب عیون از امام رضا ( علیه السلام ) نظیر این حدیث روایت شده /  و البته این دو روایت بر این مبنی صحیح است كه ما آیه را به صورت آل یس بخوانیم ، همچنان كه در قراءت نافع و ابن عامر و یعقوب و زید این طور قراءت شده /

[ پنج شنبه 29 اسفند 1390 ] [ 1:23 ] [ علی امیری ] [ ]


تا نوبت به پیدایش حیات و موجود زنده رسید و نخستین موجود زنده شاید یک موجود زنده تک سلولی بوده است . اینها را به عنوان شاید می‌گویم؛ چون اگر کسی فراتر از شاید بگوید هم به علم خیانت کرده هم به غیرعلم، شاید یک موجود زنده تک سلولی در کنار باتلاقها پیدا شد. و این موجود زنده ساده باز در بستر تکامل پیش رفت و موجودات زنده پیچیده‌تر از گیاه، و بعد هم پیچیده‌تر از حیوان و جانوران و بالاخره انسان به وجود آمد .
نشانه‌های علمی بر این پیدایش تکاملی موجود زنده که داروین و دنبال کنندگان نظریه او به آنها استناد کرده‌اند سه نشانه اصلی است .

1 ـ فسیلهای گیاهی و حیوانی و احیاناً بازمانده‌های پیکرهای حیوانی و انسانی و ترتیب تاریخی که در پیدایش آنها با معیارهای تاریخ طبیعی می‌توان حدس زد.
گاهی می‌خوانیم در فلان نقاط استخوانهایی از یک انسان باقی مانده که با ترکیب آنها بر روی یکدیگر می‌توانند حدس بزنند اندامش چگونه بوده، حتی با چهل پنجاه قرابت تصویر او را می‌کشند.
2ـ در کنار این، یک نشانه دیگر هست که از نظر جهان شناسی و طبیعت شناسی بسیار جالب است، و آن مشابهت موجود در ساختمان اصلی سلولها و ارگانیسم موجودات زنده و تکامل این مشابهت در موجوداتی است که ما آنها را در بستر تکامل تنظیم و رده بندی می کنیم. وقتی این مشابهت را الان هم در میان این موجودات زنده ای که فکر می کنیم پیدایش آنها در تاریخ طبیعت در یک ردیف بوده دنبال می کنیم، اولا یک مشابهت کلی در ساختمان سلولها و در ساختمان کلی این موجودات می یابیم و ثانیاً تکامل این مشابهت را - یعنی این مشابهت هر چه جلومی رود بیشتر می شود و بین هر ردیفی با ردیف بعد می‌شود.


3ـ نشانه سوم بسیار جالب است : تجلی آن تاریخ طولانی تکامل در تکامل جنین. یعنی یک جنین که معمولا نه ماه در شکم مادر است، اگرما بخواهیم همین سیر تکاملی آن را بررسی کنیم می بینیم مثل فهرست کوتاهی است از آن کتاب مفصل تاریخ طبیعت؛ یعنی همان مراحل تکاملی که برای موجود زنده از تک سلول تا انسان در تاریخ طبیعت هست همان مراحل به صورت خلاصه و فشرده در جنین انسانی یا در جنین حیوانات دیگر هست. آن تاریخ طولانی تکامل موجود زنده در تکامل جنین و دورانهایی که در رحم یا تخم می گذراند تجلی می یابد؛ بخصوص در جنین انسان تا رسیدنش به مرحله انسان شدن. بنابراین، رفقایی که می‌خواهند از نظر علمی با تکامل آشنا بشوند نه تنها باید کتاب هایی را که در زمین شناسی تدریس می شود مطالعه کنند بلکه در زمینه‌های فیزیولوژی و جنین شناسی نیز کتابهای سودمندی را مطالعه کنند تا اصل مطلب را درست بفهمند داروین و دیگران از این نشانه‌ها نتیجه گرفتند که همه موجودات این جهان، حتی انسان، مولود حرکتی تکاملی هستند که درطبیعت به صورت همه جانبه وجود دارد. در پرتو این نتیجه گیری، طبیعت شناسان تاکنون موفق به کشف بسیاری از رازهای نهفته طبیعت شده اند.بنابراین، ارزش این نظریه را از این دیدگاه هرگز نباید نادیده گرفت. البته نظریه تکامل به آن صورتی که داروین عرضه کرد با همه جزئیاتش به قوت و اعتبار خود باقی نماند - کدام نظریه علمی است که با همه جزئیاتش تا ابد معتبر بماند؟ آنچه گاه گفته می شود نظریه تکامل داروین ردشده، اگر منظور این باشد که اصلا علمای بعدی گفته اند این نظریه به کلی باطل است، بنده از چنین چیزی خبر ندارم ; اگر کسی خبر دارد نشانی اش را به ما بگوید. اینکه می گویند نظریه تکامل داروین رد شده، یعنی قسمتهایی از آن مورد نقادی قرار گرفته ; آنهم یک نقادی عالمانه، با شیوه عالمانه و با همان شیوه ای که خود داروین دنبال می کرد. کشفیات تازه، بررسیهای تازه، شناختهای تازه، شناختهای هسته ای، شناختهای، ژنتیک،اینها شکی نیست که هم متعلق به بعد از دوران اوست و همه به فهم صحیح تر مطلب کمک می کنند در حقیقت باید گفت خود نظریه تکامل نیزدر بستر تکامل علمی قرار گرفته و آنچه امروز به عنوان نظریه تکامل از نظر علمی مورد تاءیید است با آنچه داروین گفته، در اصول خیلی فرق ندارد؛ گرچه در جزئیات تا حدود زیادی فرق دارد. این است منظور از انتقاد از نظریه داروین .

نتیجه گیری‌هایی که از تکامل دارونیستی شده، حتی نتیجه گیری‌هایی که امروز مورد تأیید علما و دانشمندان طبیعت شناس است. از یک نظرباید به دو دسته تقسیم شود. یکی نتیجه گیری هایی که از نظر علمی باید گفت نتیجه گیری هایی قطعی است ؛ یکی نتیجه گیری هایی که باید گفت نتیجه گیری های حدسی ظنی غیر قطعی است. خلاصه سخن ما تا اینجا چنین است.
1ـ اساس نظریه تکامل از نظر علمی همچنان به قوت خود باقی است و کمکی مووثر به پیشرفت های قابل ملاحظه در شناخت هر چه بهتر وروشنگرتر طبیعت و بخصوص موجودات بوده است .
2 ـ این نتیجه گیریها از یک نظر باید به دو گروه اصلی تقسیم شود:

الف) نتیجه گیری هایی قطعی و صددرصد روشن و ثابت شده؛
ب) نتیجه گیری های حدسی ظنی که یک عالم طبیعت شناس منصف طرفدار تکامل هم آنها را حدسی و ظنی می داند نه قطعی و یقینی .
آنچه مربوط تمام شد ترتیبی که در این نظریه هست و به موجب آن موجود تک سلولی گیاهی بوده، بعد یک گیاه پیشرفته تر، بعد یک گل، بعد یک موجود تک سلولی، بعد آرام آرام یک موجود دریایی زنده مثل ماهی، و بعد یک موجود رونده‌ای مثل گاو یا الاغ و بعد انسان، از نظر ترتیب تاریخی و تقدم و تآخر تاریخی قطعی است. یعنی پیدایش این موجودات تقریباً برطبق همین ترتیب گفته شده از نظر تاریخ است. این نتیجه گیری، یک نتیجه گیری قطعی علمی است. بنابراین، رده بندی و صف بندی ترتیب تاریخی پیدایش موجودات زنده تقریباً براساس آنچه درتکامل گفته می‌شود جزو نتیجه گیری های قطعی و یقینی است که نباید درباره آن شکی کنیم اگر کسی شک بکند دور از علم است.
اصل این ترتیب تاریخی و اینکه مطالعه برگه های تاریخ طبیعت نشان می‌دهد که پیدایش حیوان بعد از گیاه بوده و پیدایش انسان نیز بعد ازحیوانات دیگر بوده است. تا این مقدار از مسأله، در کلیاتش قطعی و یقینی و علمی و اثبات شده و غیرقابل تردید است. این نتیجه گیری قطعی .اما یک سووال : آیا این گل چند برگی که زمان پیدایش آن، از نظر ترتیب تاریخی و فسیل شناسی، بعد از پیدایش گیاهی یک برگی بوده، از دل گل یک برگی بیرون آمده است ؟ یعنی، آیا پیدایش گل چند برگی به این صورت بوده که گل یک برگی و دانه‌های آن آرام آرام آن طور جلو رفتند که از یکی از دانه ها و نسلهای گل یک برگی گل دو برگی یا سه برگی به وجود آمده است یا اینکه گل چند برگی که ایجاد مستقلی داشته است ؟ به عبارت دیگر، آیا انواع از شکم یکدیگر به وجود آمدند یا هر یک برحسب همین ترتیب تاریخی، جداگانه ایجاد شدند؟
تا آنجا که من شخصاً کتابهایی در این زمینه خوانده ام و با بهترین اساتید موجود ایران در این زمینه تبادل نظر داشتم، پاسخ بدین سووال مثبت است - البته در حد برداشتهای علمی؛ یعنی علوم طبیعی که در آنها قطعیت صددرصد معتبر نیست یک عالم طبیعت شناس، همانطور که درشناخت قسمتهای دیگر طبیعت از نشانه هایی یک نتیجه حدسی می گیرد و بعد آن را زیربنا قرار می دهد و بر اساس آن نتیجه گیری های جدیدمی کند - مثلا کوشش می کند با ایجاد یک حرکت تکاملی مصنوعی در دانه یک گیاه، گیاه پیشرفته تری را از آن به وجود بیاورد - به این سووال پاسخ مثبت می دهد، اما نه در حد یقین صددرصد. یعنی قطعیتش در حد قطعیت خود این ترتیب تاریخی نیست. ما به طور قطع می توانیم بگوییم این گل دو برگی بعد از آن گل یک برگی به وجود آمد، اما با همان قطعیت نمی توانیم بگوییم که پیدایش این مرهون تکامل دانه ها و انتقال مختصات تکاملی از نسل قبلی به نسل بعدی بوده است. نمی توانیم بگوییم آنچه در گذشته صورت گرفته حتماً از این قبیل است. ولی این را می توانم بگویم که ما آن قدر نسبت به این مسأله گرایش داریم که الان در صنعت کشاورزی و در صنایع وابسته به آن از این موضوع استفاده می کنیم. و باایجاد تکامل مصنوعی در یک دانه، مرتباً گیاهانی بهتر و دلخواه تر به وجود می آوریم.
]یکی از حاضران [: آقای سحابی در کتاب خلقت انسان ....
]دکتر بهشتی : [خدمت خود ایشان صحبت کردیم ایشان از دوستان عزیز من هستند.بعد از نوشتن کتاب خلقت انسان و بعد از بحث هایی که پیرامون آن شده بود، این استاد مسلم تکامل و زمین شناسی، جناب آقای دکتر سحابی، که مردی با ایمان و نورانی و باصفا و دوست داشتنی است، خودشان فرمودند که دوست دارم با تو پیرامون نتایج کار در این زمینه بحثی داشته باشم. اتفاقاً تابستان سال پیش بود که این توفیق نصیب شد که چند جلسه یکی دو ساعته در خدمتشان به صحبت نشستیم. و همان طور که عرض کردم، با اساتید مختلفی در این زمینه صحبت شده، باایشان هم صحبت شده؛ آهنگ صحبتمان هم تحقیقی بود و هیچ تعصب و پرخاشگری و از این حرفها در کار نیست؛ بخصوص اینکه ما با ایشان یک دوستی صمیمی شخصی هم داریم. اتفاقاً با آقای دکتر فرهیخته هم یکی دو بار قرار گذاشتم که ایشان هم بیایند در این زمینه با هم صحبت کنیم؛ چون ایشان هم خیلی در این زمینه داد سخن می دهند. البته هنوز فرصت رو در رو شدن با ایشان دست نداده؛ یعنی وقتمان با هم نخوانده .ولی با دیگران مکرراً صحبت شده است. آنچه ایشان]سحابی[ می گفتند همین بوده که مسأله در حدی است که ما در علم و در صنعت کشاورزی و مانند آن از آن استفاده می کنیم .


برای اینکه این مطلب روشن بشود که چطور ما در این مسأله نمی توانیم جواب قطعی بدهیم، یک کلکسیون می گذاریم کنار کلکسیون هایی که طبیعت شناسان دارند: کلکسیون ماشین چاپ. می‌رویم چین باستان. باستان شناس چینی به ما کمک می کند و یک دانه از آن وسیله های چاپ خیلی قدیمی مصر و چین را در اختیار ما می گذارد; چیزی است شبیه یک قالب سنگی ناهموار که این اثر را دارد که مثل یک مهر است و وقتی روی آن یک ماده رنگی بمالند و روی کاغذ بزنند شکل خودش را منعکس می کند. این می شود اولین دستگاه چاپی که تاکنون می شناسیم. سطح این دستگاه چاپ فرورفته و ناهموار است. جلوتر می آییم قطعه سنگهای صافی را پیدا می کنیم که روی آنها با مرکب خاصی نوشته می شود وبعد با کمک دارویی فرورفتگی های صافی در آن به وجود می آید و می شود چاپ سنگی که تا 200 سال پیش وجود داشت. بعد از مدتی به دشتگاههایی با حروف چوبی می‌رسیم. صفحه‌هایی که حروف چوبی تراشیده شده را روی آن در کنار هم می‌چیدند و حروفچینی می‌کردند. این کار را راحت‌تر بود و لازم نبود که همیشه به سراغ خطاهای خوب برویم. یک خطاط خوب پیدا می‌کردیم که یک بار حروف قشنگ را می نوشت و بعد حروف را با هم جفت و جور می کردیم. بعد می‌رسیم به ماشین با حروف سربی. ماشین با حروف سربی هم، از نظر تکامل، از آن ماشینهای دستی شروع شده تا ماشینهای پیشرفته خودکاری که امروز هست. یعنی در این مورد باید سی - چهل نوع ماشین پیشرفته که به تدریج پیش رفته در آن کلکسیون ردیف کنیم. بعد می رسیم به ماشینهای افست ....تا برسیم به ماشینهای موجی چاپ. این ماشینها برحسب ترتیب تاریخی، ترتیب تکاملی هم دارند. اما آیا این ماشین بعدی از شکم ماشین قبلی منولد شده است ؟ یعنی آن ماشین های قبلی در یک بستر تکاملی طوری پیش رفته که بالاخره اندامهای آن در بعدی هم وجود دارد؟ در این مثال، دلیل اول و دومی که در فرضیه تکامل به آن استناد می کردم اینجاهست. یعنی، اولا، تکامل اینها تاریخی است. اول یک ماشین ساده است، بعد پیچیده تر و پیچیده تر می شود. یعنی این ماشین‌ها برحسب ترتیب تاریخی از سادگی به سمت پیچیدگی پیش می روند. دلیل دوم هم هست. یعنی در اصل و کلی طرح و الگو همه شریک هستند. مثلا، در همه اینهاباید چیزی را که می خواهند چاپ بشود وارونه نصب کنند تا وقتی چاپ می کنند از رو چاپ شود. در این اصل همه شان مشترکند - و در بسیاری از اصول کلی دیگر. یعنی همان تشابه کلی که در فسیلها و در موجودات می یافتید اینجا هم هست. و این تشابه، روزافزون و رو به تکامل است .یعنی وجوه مشابهت بین ماشینهای پیشرفته تر با ماشین بعدی خیلی زیادتر است تا بین او و نخستین ماشین. ولی بالاخره آیا می شود گفت که آن ماشین از شکم این به وجود آمده، یعنی وقتی خواستند این ماشین را بسازند آمدند آن یکی را تکه تکه کردند و اجزایش را در این به کار بردند؟ یااینکه نه؛ انسان خالق ماشین چاپ در اولین مرحله تکاملی خودش، در حقیقت این خود انسان بوده که تکامل پیدا کرده فکرش رسید به آن ماشین چاپ ساده به آن دستگاه چاپ ساده که اصلا ماشین نبود دستگاه بود بعد رفت جلو رفت جلو، رفت جلو، رفت جلو، هر قدر توانایی خلاقیتش بیشتر شد ماشین کاملتری را به وجود آورد بدون اینکه این ماشین را از شکم قبلی زایانده باشد؟ اگر این ماشین ها نشانه تکاملی باشدنشانه تکامل در فکر و اندیشه و خلاقیت آفریدگار این ماشینها، یعنی انسان، است. بدین معنا که علم و فکر بکر سازنده ماشین‌های جدید زاییده فکر سازنده ماشین‌های قبلی است با یک مرحله تکاملی؛ اما خود اینها از شکم یکدیگر به وجود نیامده اند.
ما نمی خواهیم بگوییم تکامل حتماً نیست. می‌خواهیم بگویم این ادله این و دلائلی که در طبیعت شناسی داریم نمی گوید حتما" هست می شودتکامل باشد؛ می شود از شکم هم آمده باشد; و می شود نیامده باشد. همین اندازه می شود گفت؛ بیش از این نمی خواهیم بگوییم. ما می خواهیم بگوییم پیدایش موجود بعدی کاملتر از شکم موجود قبلی، با این دلایلی که گفته شد، قابل اثبات قطعی نیست ... آیا این می تواند اثبات کند که نخستین انسان از شکم آخرین میمون تکامل یافته به وجود آمده است ؟ ما نمی گوییم الان در زمان خودمان جنبه های تکاملی وجود ندارد. ما نخواستیم بگوییم که اصلا این نظریه هم به یکی در مورد در گذشته باطل است. ما می گوییم با شاید روبرو هستیم. از روی قراین طبیعی هفتاد درصد انسان نخستین از شکم میمون به وجود آمده باشد؛ سی در صد هم شاید چنین نباشد. منظور من نفی قطعیت بود.
اما راجع به تکامل خالق. در مثال ماشین چون من انسان هستم و چون خالقیت من تدریجی تکامل پیدا می کند، ماشین را هم تدریجاً تکامل می دهم. ولی همه جا تدریج نشانه تکامل من نیست. گاهی اوقات تدریج ناشی از تدریج در قابلیت است. مثالی می زنم. جنابعالی که خیلی معلومات دارید چرا برای بچه ای که به کلاس اول می آید یک کتاب ساده فارسی می نویسید؟ چون شما نمی توانید آخرین اثر ادبی را برای اوبنویسید یا چون او توانایی درک آن را ندارد؟ چون او نمی تواند بخواند. از هر سال مطلب درسی را تکامل می دهید. پس تدریج همان طور که ممکن است وابسته باشد به تکامل در خالق، می تواند به تکامل در ظرفیت مخلوق. هم وابسته باشد. در مورد خدا این دومی است.
پس، منهای دین، منهای قرآن، منهای عهدین، منهای روایات، منهای هر فکر دینی، اگر ما بخواهیم از دید علمی طبیعی بپرسیم تکامل گفته اند چه چیزهایی چه نتیجه گیری هایی به دست می آوریم، پاسخ این است که یک مقدار نتیجه گیری قطعی و یک مقدار نتیجه گیری غیرقطعی به دست می آوریم. این مساءله که موجود کاملتر از شکم ناقص تر بیرون آمده، غیر قطعی است. اما اینکه عاملتر بعد از ناقص تر آمده، از نظر ترتیب تاریخی قطعی است. حالا برویم سراغ نصوص دین و سراغ پیدایش انسان از دیدگاه قرآن.
آیات قرآن دلالت صریح بر این دارد که
1 - آفریدگار جهان پس از آفرینش زمین و آسمان و همه موجودات زمینی و آسمانی که ما می شناسیم ( از گیاه و جانوران و غیر آنها( موجودی آفرید به نام >آدم <. تا اینجا دلالت قرآن کاملا صریح است .
2 ـ آیات قرآن ظهور - ( اینجا صحبت از صراحت و نص قاطع مشکل است) ـ فراوان در این دارد که پیکر این آدم از گل و لای ساخته شد و اومولود یک موجود زنده نبوده است
اگر از من سووال کنید که آیا اصلا آیات قرآن در آفرینش انسان، می خواهد رقیب تاریخ طبیعی باشد؛ یعنی تاریخ طبیعی چیزی بگوید و قرآن هم چیزی بگوید - حالا یا عین او، یا موافق او، یا مخالف او - می گویم نه ! ( هیچ جای قرآن سرگذشت پیدایش انسان را از نظر طبیعت، برای دادن آگاهی به ما، نگفته است. قرآن این کار را به عهده خود ما گذاشته است.
همه مواردی که به صورت اشاره، به صورت دو آیه و سه آیه، یا به صورت چند آیه، درباره آفرینش انسان و آدم در قرآن آمده، همه می خواهد یک نتیجه گیری می خواهد بکند: ای انسان، خدای آفریدگار تو به تو دو امکان اختصاصی داد; امکان آگاه شدن و شناخت خیر و شر،امکان تصمیم گرفتن و اختیار و انتخاب. مواظب باش ! در برابر این امکاناتی که به تو داده اند از تو انتظاراتی هست. مراقب باش ! یک روزی حساب این نعیم و امکاناتی که به تو داده اند پس می گیرند. تمام آیاتی که در زمینه آدم در قرآن آمده ناظر به این است ; مگر یکی دو جا که ناظر به یک نکته دیگر است، و آن هم یک اشاره است. بنابراین، وقتی یک گوینده یا نویسنده ای مطلب را از این دیدگاه مطرح می کند، آیا می شود به اوگفت که خوب بود در این باره اطلاعات ارزنده تر و دقیق تری در زمینه پیدایش پیکر انسان و خود انسان در اختیار ما می گذاشتی ؟ اصلا این خلاف بلاغت است. صحیح سخن گفت، و صحیح نوشتن در اینجا این است که مقدمه ها را به نهوی بگویند که در جهت نتیجه گیری مورد نظر باشد.طرح چیزهایی که دخالت در آن نتیجه گیری ندارد اصلا بیجاست. اینکه بشر هم چگونه به وجود آمده تاءثیری در این نتیجه ندارد. هر جور به وجود آمده باشد; با جهش) ، با موتاسیون، به صورت طبیعی، به صورت الهی، تأثیری درد این نتیجه ندارد. مهم این است که این موجود درسراسر عالم هستی با یک امتیاز پیدا شد. کدام عالم اجتماعی، انسانی، طبیعی، محیطی، فیلسوف هست که درباره این امتیاز چیز بیشتری از اسلام گفته باشد؟ این است که دوستان توجه کنند که اصلا آیات قرآن در صدد بیان یا رد و قبول این نکته های پیچیده علمی و نفی و اثبات آن هانیست. در صدد چیز دیگری است. همین ! فقط باید ببینیم قرآن، بدون اینکه در صدد بیان مطلبی از این قبیل باشد، عباراتش با چه چیز بیشترجور در می آید.
4 ـ نام «آدم» در قرآن نام شخصی معین است. نام کلی و نوعی نیست .
5 ـ انسان های موجود بر وری کره زمین، در قرآن با عنوان زاده های آدم ) آدمی زادها( بنی آدم مورد خطاب و گفتگو قرار گرفته اند.
6 ـ آیا قبل از پیدایش این آدم شخصی، موجود جانداری که از نظر قد و قامت و کارهای حیوانی شبیه او باشد وجود داشته یا نه ؟ در قرآن دراین باره مطلب روشنی نمی توان یافت ; ولی در چند آیه ایهام‌ها )و نه اشاره ها)یی در این زمینه هست


برچسب‌ها: تکامل و قران و اسلام
[ جمعه 28 اسفند 1390 ] [ 1:59 ] [ علی امیری ] [ ]

موضوع بحث پیدایش انسان از نظر علم و از نظر قرآن است ابتدا درباره پیدایش انسان از دیدگاه علم مطالبی را مطرح می کنم. تحقیقات علوم طبیعی و مطالعات علمی در زمینه شناخت طبیعت، روش و شیوه ای دارد که بیشتر بر مشاهدات عینی خارجی، تجربیات آزمایشگاهی، بررسی های تطبیقی، و نتیجه گیری های علمی از این مشاهدات و تجربه ها و بررسی ها تکیه دارد، و باید هم چنین باشد. باید بپذیریم که شیوه های مورد استفاده در این قرن های اخیر در زمینه شناخت طبیعت، شیوه‌های پیشرفته، آگاهی بخش و پرثمری بوده است .

یکی از چهره‌های درخشنده در طبیعت شناسی علمی داروین است. مطالعه زندگی نامه این مرد نشان می‌دهد که مردی به تمام معنا جستجوگر، علم دوست، و عاشق شناخت بهتر جهان بوده است. او به راستی می‌خواسته بر آگاهیهای صحیح‌تر درباره جهان طبیعت دست بیابد. روشی علمی که او برای این منظور مورد استفاده قرار داده روشی است که در اصل صحیح و عالمانه و علمی است و که هنوز هم به قوت خودباقی است و در آینده هم باید از آن استفاده کرد. او با بردباری قابل تحسینی مجموعه اطلاعاتی علمی را که درباره پیدایش موجودات طبیعت، ومخصوصاً موجود زنده، تا عصر او دیگران در کتابهایشان نوشته بودند گردآوری کرد و مورد مطالعه قرار داد. و چون یک طبیعت شناس ارزنده فقط ملا کتابی نیست بلکه کتاب بزرگتری را که او مورد استفاده دایم و پیگیر قرار می دهد کتاب پر راز و در عین حال آگاهی بخش طبیعت است، او تلاش کرد تا نه تنها به صورت شخصی، بلکه با تمام امکاناتی که در اختیار داشت ( کلکسیون ها و مجموعه های ارزنده ای از فسیل‌های گیاهی وحیوانی، از انواع سنگها، و آنچه می توانست در شناخت علمی طبیعت به او کمک بکند ) به شناخت طبیعت بپردازد. برای اینکه پیوند فرهنگ بشری در طول قرنهای گوناگون محفوظ بماند و فکر نکنیم که همه چیز نو است و بر گذشته‌ها یکسره خط بطلان بکشیم، یادآوری می کنم که مشابه این طرز عمل را در طبیعت شناسی ارسطو و در زندگی نامه او نقل کرده اند. ارسطو هم از محبت و علاقه اسکندر پرقدرت به خودش یک استفاده فراوان و مهم کرد و آن این بود که از او و از کسانی که با او بودند خواسته بود تا به هر جا می روند مدارک طبیعی تازه علمی را برای تهیه کلکسیونهای علمی طبیعی برای او بفرستند. به همین جهت است که او در کتابهای طبیعت شناسی‌اش آگاهی‌هایی می دهد که از محیط یونان وپیرامون یونان بسی ‌فراتر است؛ آگاهی‌هایی ناشی از مشاهدات عینی و همراه با نتیجه گیریهای >نیمه علمی < داروین با نتیجه‌گیری از مجموعه مطالعات وسیعش، در خلال کتابها و بر آثار طبیعی گردآوری شده زمانش، نتیجه‌ای گرفت که البته این نتیجه و این فرضیه سابقه داشت : فرضیه تکامل. فرضیه تکامل مخلوق داروین نیست بلکه داروین با مطالعاتش توانست در شناساندن علمی این فرضیه و گسترش نتیجه گیریهای علمی از آن یک نقطه عطف و یک جهش به وجود بیاورد، و به همین جهت فرضیه تکامل به نام داروینیسم معروف شد. ما نباید بگوییم این نامگذاری‌ها غلط است. نباید بر سر آنها جدال کنیم. باید معنی صحیح این نامگذاری‌ها را یاد بگیریم. وقتی می‌گوییم داروینیسم، نمی‌خواهیم بگوییم و فرضیه‌ها و نظریات علمی که او خلق و ابداع کرده است. می‌توانیم بگوییم نظریاتی که او به بهترین وجه نسبت به زمان خودش و قبل از خودش به آنها شکل داد. بر طبق این نتیجه گیری نهایی داروین به این نتیجه‌هایی که عرض می‌کنم رسید.

بررسی تحقیقی تاریخ طبیعت در ما این فکر را به وجود می‌آورد که موجودات این جهان با نظمی خاص از بساطت و سادگی به سوی ترکیب و پیچیدگی پیش رفته اند.< یعنی اگر ما براساس معیارهایی که برای شناسایی تاریخ طبیعت هست - چون تاریخ طبیعت را با گفتار مورخین نمی‌شود شناخت. تاریخ طبیعی خود یک شیوه مخصوص به خود دارد که مهمترینش همان شناخت طبقات، و بخصوص فسیلها حسب ترتیبی است که می توانیم از مقارنه این دو به دست بیاوریم و بعد با یک نوع واحدهای تقریبی که از طریق بررسی‌های شیمیایی درباره این فسیلها به کار می‌رود می‌توانیم مقدار زمان لازم برای پیدایش هر یک از این طبقات را بر روی یکدیگر و هر یک از این فسیلها را پس از دیگری حدس بزنیم؛ چیزی تقریباً شبیه آنچه با تجزیه نور خورشید می‌کنیم و می‌توانیم بر اساس آن بگوییم خورشید از چه موادی ترکیب شده است. این بررسی نشان می‌دهد پیدایش موجودات ساده ( غیرزنده ها، مخصوصاً موجودات آلی ) در گذشته در یک زمان صورت نگرفته بلکه این موجودات از موجودات بسیطتر و ساده تر شروع کردند و بعد در کشاکش تکامل طبیعت موجودات پیچیده‌تر جمادی به وجود آمدند. حتی در پیدایش جمادات یک نوع ترتیب تکاملی در تاریخ طبیعت به چشم می‌خورد.


برچسب‌ها: تکامل
[ جمعه 25 اسفند 1390 ] [ 1:58 ] [ علی امیری ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 15 صفحه بعد
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

امام باقر (ع): « يخرج شاب من بني هاشم بکفّه اليمنى خال، ويأتي من خراسان برايات سود بين يديه شعيب بن صالح، يقاتل أصحاب السفياني فيهزمهم » ملاحم ابن طاوس، ص 77; عقد الدرر، ص 128، باب 5‏
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ولایت و آدرس velaee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 135
بازدید هفته : 149
بازدید ماه : 452
بازدید کل : 14501
تعداد مطالب : 142
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1